فرهنگ و هنر

با خودم در جدال بودم تا مرگ او را بپذیرم!

مراسم یادبود مجید فروغی ـ روزنامه نگار و فعال رسانه فقید ـ همراه با شعرخوانی و اجرای موسیقی و خاطره گویی از او در موزه هنرهای معاصر تهران برپا شد.

به گزارش خبرنگار ترندونی، در این مراسم که عصر امروز، دوشنبه 21 خرداد در موزه هنرهای معاصر برگزار شد، حسن نمکدوست تهرانی و مهناز رونقی، دو تن از استادان ارتباطات و فرهنگ درباره او سخن گفتند.

نمکدوست با بیان نکاتی درباره موهبت اندوه بر اساس کتابی به همین نام، افزود: با از دست دادن مجید، همه دچار اندوه شدیم ولی حالا همه ی چیزهایی که از او به یاد می آوریم، سراسر خوبی است. لحظات خوش و دوستی هایی که به ما عطا کرده و حالا این خاطرات، جای از دست دادن او را پر می کند.

او اضافه کرد: مجید خوبی ها و مهربانی هایی به ما بخشید که خیلی گرانبهاست و حالا بیش از همیشه قدر او را می دانم. او همچون نسیمی فرحبخش بود و ما جز صمیمیت و دوستی و به اشتراک گذاشتن شادی، چیزی از او به یاد نمی آوریم. 

با خودم در جدال بودم تا مرگ او را بپذیرم!

نمکدوست با اشاره به درگذشت ناگهانی این روزنامه نگار یادآور شد: چقدر آرام و صبور رفت. کاش همه ما چنین بودیم.

این استاد ارتباطات به بیان نظریه ای در باب روزنامه نگاری ایران پرداخت و با انتقاد از برخی نگرش های نادرست درباره سطح کیفی کار روزنامه نگاری، توضیح داد: نگرش غلطی درباره کار روزنامه نگاری مرسوم است به این معنا که برای کم اعتبار کردن یک مطلب آن را با عبارت ژورنالیستی توصیف می کنند. در حالی که روزنامه نگاری عمق دارد و به همین دلیل به مطالب اعتبار می بخشد. مجید نیز چنین روزنامه نگاری بود. او می توانست به موضوعات اعتبار ببخشد.

دکتر نمکدوست ادامه داد: مجید حتی در توصیف تابلوی نقاشی هم نگاهی انسانی و اجتماعی داشت. در روزگاری که مفاهیمی مانند عشق و دوستی و شجاعت گم شده، باید پیش از اینکه در اشک غرقه شویم، از موهبت هایی که مجید به ما بخشید، از جمله دوستی و صمیمت، بهره ببریم.

در ادامه، مهناز رونقی، استاد راهنمای مجید فروغی در دوره دکتری، درباره او یادآور شد: سال 1400 گروه بسیار خوبی را برای دکترای ارتباطات پذیرفتیم که فروغی یکی از آنان بود. آنچنان ساکت می نشست که زمانی طولانی گذشت تا متوجه او بشوم. گویی دوست داشت ناپیدا باشد.

او با ابراز تاسف از درگذشت ناگهانی فروغی اضافه کرد: مرگش مرا دچار چالش کرد و خیلی زمان برد که آن را درک کنم و برای ناعادلانه بودن زمان مرگ پاسخی بیابم.

دکتر رونقی افزود: من که برای دوستان و دانشجویان بحث های جدلی راه می اندختم، مدت ها با خودم در جدال بودم تا مرگ او را بپذیرم تا اینکه بعد از گذر زمان، به این نتیجه رسیدم که شاید مرگ او درگیری بغرنج مرا با زندگی و مرگ کاهش دهد.

با خودم در جدال بودم تا مرگ او را بپذیرم!

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: بودن و نبودن صِرف چیزی را حل نمی کند. برخی از آدم ها، حتی بعد از مرگ شان به اندازه تمام سال هایی که با هم بوده ایم، حضور دارند ولی در مقابل، عده دیگری در بودن شان هم حاضر نیستند.

رونقی با بیان اینکه خود بودن در این جهان راحت نیست، اضافه کرد: امروز مطمئن شدم با مرگ چیزی عوض نمی شود. این دنیا آنچنان بی حساب و کتاب نیست. مرگ او مرا بسیار متاثر و در عین حال امیدوار کرد که هنوز اخلاق در این جهان بی در و پیکر وجود دارد.

او که به عنوان استاد راهنمای فروغی در نگارش پایانه نامه دکترایش با او همکاری داشته است، با اشاره به موضوع این پایان نامه افزود: فکر می کردم زیبایی شناسی و مرگ چگونه به هم می رسند. تمام دغدغه اش درباره ویرانی هنر بود و دنبال این بود که ببیند در این فضای رسانه ای، برای هنر چه اتفاقی می افتد.

رونقی در پایان سخنان خود افزود: برای ما معلمان بهترین چیز دیدن دانشجویان در مکان های گوناگون است و بدترین چیز، شنیدن خبر مرگ یکی از آنان. تصویر او در روز نمایش فیلمم که به درِ تالار شهناز خانه هنرمندان تکیه داده بود، هرگز مرا رها نمی کند.

در این مراسم چند قطعه تصویری در گفتگو با دوستان فروغی پخش شد.

با خودم در جدال بودم تا مرگ او را بپذیرم!

سپس فاضل جمشیدی، خواننده و از دوستان فروغی، دو قطعه موسیقی به یاد او اجرا کرد.

در این برنامه که با حضور محمد خراسانی زاده، مدیرکل هنرهای تجسمی، برگزار شد، دوستان و همکاران مجید فروغی همچون محمود نورایی، محمد طباطبایی، مریم سجده ای، مختار شکری پور، امیر علامه زاده، سعید فلاح فر نکاتی را درباره او بیان کردند.

در بخش پایانی برنامه، رحیم فروغی برادر بزرگتر مجید فروغی، با قدردانی از حاضران و دوستان او، شعری را که در رثای او سروده بود، خواند.

انتهای پیام

نویسنده تحریریه مطالب هنری

با استفاده از انتخاب دقیق واژگان، تازگی و جذابیتی به نثرم اضافه می‌کنم.
دکمه بازگشت به بالا