«من یک بلاگر روزمره هستم! راز بقای من مصرف است. راز بقای من تظاهر است. من برای پیجم همه کار میکنم. ازدواج میکنم و اگر لازم باشد، طلاق میگیرم. اگر افت ویو داشته باشم، بچهدار میشوم. توی بیمارستان بستری میشوم و ترحم میخرم. اگر لازم باشد، محجبه میشوم. اگر شرایط ایجاب کند، روسریام را بر می دارم. تو فقط بگو چطور دیده شوم، همان کار را برایت میکنم…»
ترندونی پلاس: اگر اهل اینستاگرام باشید به احتمال زیاد این پیام را روی صفحهی برخی بلاگرهای روزمره و به اصطلاح خودشان «لایفاستایل» دیدهاید. به طوری که تمام تصاویر آن شخص از صفحهاش پاک شده و ۱۰ پست آموزشی برای مخاطبان آن فرد درباره اینکه محتواهای زرد را باور نکنند، منتشر شده است. به نظر میرسد، صفحه به طور کامل از دست صاحبش خارج شده و ارگانی مدیریت آن را بر عهده گرفته است. فارغ از اینکه کدام ارگان دست به چنین اقدامی زده است، باید به این موضوع بپرداریم که اساسا بلاگر و اینفلوئنسر چه کسی است و آیا ما باید در جهان مدرن چنین افراد و چنین شغلی را به رسمیت بشناسیم یا خیر؟
در این باره و البته درباره فضای اینفلوئنسری در ایران با امیر مجرد (کارشناس شبکههای اجتماعی) گپ مفصل زدهایم؛ او میگوید: «شاید خیلیها با خودشان فکر کنند، بلاگر و اینفلوئنسر یک چیز اضافی است؛ نگاهشان مثل یک وسیله دکوری بیاهمیت در یک خانه بزرگ است که حالا اگر هم نباشد، اتفاقی نمیافتد. در صورتی که اساس شبکههای اجتماعی و آنچیزی که تا این حد شبکهها را محبوب کرد، انسان اینفلوئنسر یا همان انسان تاثیرگذار است و اگر انسانهای تاثیرگذار و با دارای ضریب نفوذ نبودند، شبکههای اجتماعی به این معنا و به شکل فعلی وجود نداشت.»
او ادامه میدهد: «شما از اپلیکیشنهای داخلی و خارجی متفاوتی در طول روز استفاده میکنید؛ مردم وقتی به این برنامهها میروند، سفارش غذا و یا کالا میدهند اما چندان دنبال ارتباط در این فضا نیستند و شبکه ارتباطی میانشان شکل نمیگیرد. مهمترین مولفه و محوریت شکلگیری شبکههای اجتماعی در واقع انسان اثرگذار است که شبکه و جزیره ای از انسان های دیگر را در کنار خود تشکیل می دهد. مثلا در برنامهای مثل توییتر، اول برای آدمهای مشهور حساب کاربری درست کردند و طرفدارانشان هم قطعا دنبال این بودند که بدانند فلان هنرمند مورد علاقهشان الان کجا حساب جدید دارد و در نهایت مردم به سمت توییتر رفتند. درباره تیکتاک، اینستاگرام و… هم همین بوده است.»
نبود بلاگر و اینفلوئنسر مساوی است با نبود شبکه اجتماعی!
امیر مجرد درباره اهمیت فعالیت این افراد توضیح میدهد: «بنده درباره بلاگر و اینفلوئنسر به عنوان یک مقوله اضافی در جامعه صحبت نمیکنم؛ بلکه معتقدم حضور این افراد در جریان حیات شبکههای اجتماعی مهم و ضروری و نبودشان مساوی با نبود شبکههای اجتماعی است. »
او درباره اقدام اخیر پلیس در صفحات برخی بلاگرها میگوید: «با توجه به توضیحاتی که اشاره کردم، چند وقتی است که ارگانهای مربوط به نظارت در این حوزه، پستهایی با جنبه آسیبشناسی و نقد با استفاده از ظرفیت همان صفحه استفاده کردند و نحوه فعالیت مجازی آن شخص را نقد کردهاند تا هم به مخاطبان و همینطور هم صنفهایش تلنگر بزنند! اما ماجرا چیست؟ یک بلاگر و یا یک اینفلوئنسر در راستای کسب و کار و تولید محتوا از روزمرگیهایش، فعالیت کم سیاسی و اجتماعی هم در صفحهاش داشته است. برخی از این افراد نیز در مسیر تولید محتوا گاهی به بیراهه رفتند و با توجه به چالشهای اخیر، ارگان مربوط به این نتیجه رسیده است که آن شخص را تنبیه کند تا نسبت به رفتارش در شبکههای اجتماعی محتاط شود و از طرفی در همان بازه دسترسی صاحب صفحه از او گرفته شده است.»
مشاهیر دیجیتال چه کسانی هستند؟
این کارشناس ادامه میدهد: «افرادی که صفحههایشان به این شکل از دسترسشان خارج شده، پیش از این بخشی از محتوایشان سیاسی و اجتماعی بوده و یا محتوای زرد تولید کردهاند. منظور از تولید محتوای حداقلی و بعضا زرد این است که از هر اتفاقی به عنوان ابزار در کانون توجه قرار گرفتن استفاده میکنند. حالا میخواهد مساله زخمی شدن پای بچهاش باشد یا سوپرایز کردنهای الکی همسرشان و یا هر مراسم عروسی و …. چنین بلاگرهایی با محتوای حداقلی و بعضا زرد، در واقع مشاهیر دیجیتالی هستند که تنها ابزارشان برای نمایش، همین اکانت صفحهشان است. اینها کسانی هستند که با محتوای حداقلی کسب و کار راه انداختهاند و از طرفی مردم عادی هم فکر میکنند که با غذا خوردن و فیلم گرفتن از کودکشان به راحتی وارد بازار کار میشوند. بنابراین طبیعی است این جنس محتواها و فعالیتهای بدون حساب و کتاب و غیرحرفهای عدهای سبب حساسیتهای ارگانهای مسئول در این زمینه شود و در نهایت صفحهی برخی از آنها از دسترشان خارج شود و متقابلا با انتشار محتوای آسیبشناسانه در همان صفحه، توجه بیشتری نسبت به چیستی بلاگری و راه و روش در این مسیر نکاتی را بیان و تذکر دهند.»
او در پاسخ به این پرسش که آیا این اقدام پلیس فتا مبنی بر نظارت و تذکر به اینفلوئنسرها با محتوای فرهنگی و اجتماعی رفتار درستی است؟ میگوید: «متاسفانه هرگاه که در فضای مجازی چالش ایجاد میشود از آنجا که از سوی حکومت و دولتها شرح وظایفی در این باره وجود ندارد، هرکس با قدرت و نفوذ شخصی جلو میرود و با نامهنگاریهای متعدد میخواهد بر این فضا اعمال قدرت کند. البته خوبی اتفاقات اینچنینی این است که شخص بلاگر متوجه میشود که درست است در این فضا آزادانه فعالیت میکند اما اصولی را هم باید رعایت کند؛ اما تجربه نشان داده است که این برخوردهای قهری، دارای اثر گذاری لحظهای و موقت است و پایدار نیست. همان بلاگرها بعد از یک وقفه کوتاه دوباره روال قبل را شروع میکنند و یک عده از مردم هم شروع به قربان صدقه رفتن میکنند و برای اینها دل میسوزانند که بلاگرها میخواهند پول در بیاوردند و دولت سنگاندازی میکند. در نهایت شروع به استوری کردن این واکنشهای مثبت میکنند و دوباره همان آش و همان کاسه؛ متاسفانه حمایتهای کورکورانه در اغلب مردم نهادینه شده و به همین خاطر است که میگویم این جنس اقدامات اثرات موقت دارد و سبب آگاهی و بیدار عمومی نمیشود. یک تعبیر مهمی درباره رسانه هست که میگویند، “مردم در شبکههای اجتماعی دنبال دو چیز هستند؛ اولی، چیزی که میخواهند و دومی، چیزی که نیاز دارند! ” و بین این دو فرق است. پس بلاگرنماها برای اینکه در کانون توجه بودن را از دست ندهند، غالبا به شما چیزی را میدهند که شما میخواهید (محتوای فیک، شوآف، دروغ شنیدن و …) نه چیزی را که شما نیاز دارید (زندگی سالم، کسب و کار حرفهای، شکستها و موفقیتها و نحوه حل کردن مشکلات و …). تولید محتوای مورد نیاز مردم یک کار پر زحمت است. البته خود مردم هم در این زمینه تقصیراتی دارند دارند.»
وقتی تنها ابزارتان چکش است با همه مثل میخ رفتار میکنید!
او با بیان اینکه این اقدام فعلی در صفحات بلاگرها یک اقدام حداقلی و موقت است، اضافه میکند: «شاید موافقان طرح صیانت از فضای مجازی که طرفدار کوچ دستوری مردم به شبکههای داخلی هستند، بگویند دلیل ما از حمایت پلتفرمهای داخلی همین است! اما حرف من این است شما وقتی تنها ابزارتان چکش است با همه مثل میخ رفتار میکنید! وقتی شما زاویه نگاه غالب بر ذهنتان مدیرت به سبک رگولاتوری همه جانبه است، آن وقت فقط با تحت کنترل گرفتن دائمی افراد میخواهید این مساله را مدیریت کنید و تجربه نشان داده همیشه هم این جنس فشارها نتیجه معکوس داده است. پس صحبت من تایید این نبود که پلتفرم خارجی را فیلتر و کوچ اجباری به پلتفرم داخلی را مدیریت کنیم؛ بلکه باید ریشهایتر به این مسائل بپردازیم و در کنار تقویت ظرفیت داخلی، به ادامه فعالیت افراد در ظرفیت های خارجی نیز احترام بگذاریم و حق انتخاب بدهیم و برای مدیرت آن قوانین استاندارد جهانی را مطالعه و تنظیم کنیم. درست است شاید طول بکشد اما حداقل نتیجهبخشتر است؛ متاسفانه در کشور ما دولتها و افرادی که در این فضا سمت دارند، غالبا با نگاههایی مثل فیلتر بیشتر، فقط عقده و کینه بیشتری را در مردم نهادینه میکنند. مثل کمد نامرتب پر از لباسی که به زور آن را بستید و فکر میکنید اتاقتان مرتب و تمیز است اما با باز شدن ناگهانی در، انفجار رخ میدهد!»
این کارشناس قضای مجازی درباره راه حلهای برونرفت از شرایط فعلی نیز اظهار میکند: «در کشورهای مختلف سازمانهایی هستند که بر این مساله نظارت دارند اما چگونه؟ درباره فضای موجود باید اول تحقیق کنیم و ببینیم، این اینفلوئنسرها خودشان دارند از کسی یا فضایی تاثیر میگیرند یا از ابتدا این طور بودند؟ کانال ورودی اولیه که این افراد تاثیر میپذیرند نقطه بسیار مهمی است که نیاز به سامان دهی دارد (مشاورین، آژانس های تبلیغاتی و …)؛ دوم اینکه چگونه باید با این افراد تعامل کرد تا آن مسئول هم بتواند مسائل محتوایی و فعالیتی این افراد را قانونمند پیگیری کند. همچنین علاوه بر این موارد، بازخوردهایی که این افراد از طرف مردم میگیرند نیز تاثیر زیادی در کارشان دارد، پس نیاز به افزایش سواد رسانهای کاربردی نه جلسه محور و … در این فضا هستیم. به عنوان مثال لایک گرفتن یک احساس رضایتی معادل با هدیه گرفتن در فرد ایجاد میکند. در واقع مردم لایک کادو میدهند و اینفلوئنسر از مردم کادو میگیرد. بنابراین یک اینفلوئنسر از جوانب مختلف تاثیر میگیرد و بعد خودش تبدیل میشود به شخصی که بر دیگران اثر میگذارد. پس باید به کانال ورودیها و در ادامه نحوه تعامل و طراحی قوانین اصولی و حرفهای در این فضا دقت شود.»
چرا در بزنگاههای سیاسی کشور سراغ بلاگرها میروند؟
مجرد درباره دلیل اظهار نظر اینفلوئنسرها و بلاگرها درباره مسائل سیاسی و اجتماعی نیز نظر متفاوتی دارد: «خیلی از ارگانهای مربوطه میگویند که اینفلوئنسرها و بلاگرها دارند به مسائلی ورود میکنند که نه در آن متخصصاند و نه اصلا به آنها ربط دارد که معتقدم بخشی از این دیدگاه درست است؛ اما اگر این افراد در زمینههای سیاسی و اجتماعی دارای شرایط اظهار نظر نیستند، پس چرا در بزنگاههای سیاسی کشور، برخی سراغ این افراد میروند و میخواهند که فلان بنر را در صفحهاش منتشر کند؟ چرا بلاگر را اهرم فشار میکنند و با پر کردن بیلان کاری از آنها برای مقاصد سیاسی خود استفاده میکنند؟ چطور وقتی خودشان بخواهند، عملکرد سیاسی برای بلاگر خوب است اما وقتی بلاگر مخالف یک جریانی است و حرفش را میزند، باید برخوردهای قهری صورت گیرد؟ پس میتوان گفت وقتی خودشان این افراد را وارد برخی بازیها کردهاند، نباید از واکنشها و اظهار نظر بلاگرها متعجب شوند و به صورت دستوری بخواهند رفع مشکل کنند. اگر رفتار بلاگرها غلط است، پس همه جا و همه زمان غلط است، اما اگر درست است پس همه جا درست است! یک بام و دوهوا که نمیشود! این برخوردهای قهرآمیز نتیجهاش چه میکند؟ آدم حسابیهای این حوزه هم دست از کار میکشند که یک وقت به درد سر نیفتند. ما در عصری هستیم که رسانه پاشنه آشیل مهمی است و این ابزار مهم را نمیتوان یک باره حذف کرد.»
او درباره برخوردهای سفت و سخت با فضای مجازی میگوید: «برخی خلط موضوع کردند و با نگاه دگم و بسته و بدون پیشینه پژوهشی و علمی اقدام به واکنشهای عجیب غریب میکنند. تا اعتراض هم میکنیم میگویند در فلانجای آمریکا هم همین کار را کردند. خب؛ شاهد مثال که دلیل نمی شود. مگر قرار است هر کار و واکنش قهری بدی را ما هم انجام دهیم؟ جنگ عصر جدید، جنگ اطلاعات و داده است که در آینده از مقوله آب مهمتر خواهد بود. اطلاعات و داده برای حکومتها به اندازه اکسیژن مهم است؛ اما این مساله یک طرفه نیست و برای عموم مردم و متخصصینی هم که در این فضا فعالیت می کنند مهم است و نیازمند به حمایت و وجود قوانین اصولی و حرفه ای است و باید هر دو روی سکه را دید.»
آژانسهای تبلیغاتی به مرور تبدیل به گمرکی برای لانت و لابی شدهاند!
مجرد درباره نحوه نظارت بر قرار داد بلاگرها و اینفلوئنسرها نیز میگوید: «متاسفانه نظارت درستی در این راستا وجود ندارد و به جای طراحی قرار دادهای اصولی و حرفهای؛ چه به صورت آفلاین و چه آنلاین بین بلاگر و مشتریان، ما با مافیا و لابیهای گسترده طرف هستیم. در این زمینه آژانسهای تبلیغاتی به مرور تبدیل به گمرکی برای لانت و لابی شدهاند که خودشان همه چیز را دست بگیرند و بعضا به واسطهها و ناظرین دولتی سودی برسانند. آنها به جای اینکه تبدیل به آبشخور حرفهای محتوا شوند، گمرک لابی گری بین دولت و اینفلوئنسر شدهاند! مافیای اینفلوئنسری که متشکل از افراد و نهادهای خصوصی و دولتی متفاوت است از نظر حجم مالی و قدرت با مافیای کنکور برابری میکند. حال در این شرایط چه اهمیتی دارد این اتفاق در پلتفرم داخلی رخ دهد و یا پلتفرم خارجی؟»
او ادامه میدهد: «وقتی زاویه نگاه غلط باشد، منتج به نتایج غلط هم میشود. برخی فکر میکنند، شبکههای اجتماعی اتوبانی است که همه دارند از آن رد میشوند و باید شاهراهی احداث کنند که مردم از مسیری که خودشان میخواهند، رفت و آمد کنند، اما ماهیت شبکه اجتماعی اصلا این نیست! شبکه اجتماعی اتمسفری است که در فضا پخش است و هزار مدل و سلیقه در آن وجود دارد. پس نمیشود به صورت دستوری و یک دفعه به این مسالئل پرداخته شود. اما متاسفانه در حوزه مدیریت این فضا یکسری همفکر دور هم جمع شدهاند و تصمیم میگیرند. یکپارچهسازی این فضا که از آن در محافل مختلف صحبت می شود یعنی با تفکرات متفاوت همدیگر را بپذیریم. ولی این تصمیم گیرندگان فکر میکنند که پلتفرم داخلی همه مشکلات را حل میکند و میخواهند همه چیز را دولتی کنند. اما باید بدانند که با این رویکرد مردم عقب میکشند؛ چون فکر میکنند قرار است در پلتفرم داخلی و هرجای دیگری به صورت دائمی رصد شوند و دیگر اختیار و انتخابی برای زیست حقیقی و مجازی خود ندارند. چنانچه در «ایتا» این اتفاق افتاد و فردی با نگرش سیاسی متفاوتی پستی را منتشر کرد و بلافاصله پس از دقایقی محتوای وی از کانالش حذف شد. چنین پلتفرمهایی تا این حد رگولاتوری سنگین خروجیاش چیست!؟»
نمیشود مردم را در قفس انداخت
او درباره نحوه قانونگذاری و حضور افراد در شبکههای اجتماعی میگوید: «قوانین باید اصولی، حرفهای و استاندارد باشد. نمیشود مردم را در قفس انداخت. درست است اینستاگرام هم کارشکنیهایی داشته است اما وقتی بررسی میکنیم، میبینیم قوانینش اصولی دارد. متاسفانه اینجا آمدند، قانون مالیات را برای بلاگرهایی که بالای ۵۰۰ هزارنفر دنبال کننده دارند، گذاشتند. همه این قانون را نقد کردند و خندیدند اما هیچوقت این بحث، کارشناسی نشد! اصلا بندهای مالیاتی بررسی نشد. قانون اینجا باید مانند یک چتر کلی باشد و کم کم متخصصان حقوقی مادهها و تبصرههایشان را اعلام و بررسی کنند. در حال حاضر ساترا، سازمان فضای مجازی وزارت ارشاد، فتا، سپاه و… همه میخواهند شبکههای اجتماعی را زیر چتر خودشان ببرند اما هیچکس از وضع قانون اصولی و کارشناسی در این حوزه حرف نمیزند! اگر افرادی هم حرفی بزنند، با برچسب های مختلف سرکوب و تخریب می شوند. به عنوان مثال هیچ قانونی وجود ندارد که من بدانم اگر به یکی از این افراد بلاگر تبلیغ دادم اما نتیجه کار درست نبود، خروجی نداشته یا محصولم برنگشته و… به کجا شکایت کنم؟ هیچ قانونی در این باره نیست. بعد ما با چنین ضعفهای قانونی شبیه قارچ فقط پشت سر هم هر روز یک خبر از راهاندازی و تولید پلتفرم داخلی به همراه یک سری عدد رقم های نصب و … بی پایه اساس را میشنویم! اما متاسفانه هر ارگان حرف خودش را میزند و هرکس پلتفرم خودش را دارد. یک ارگان میگوید، روبیکا، یکی ایتا و … جالب است هیچکس هم به بخش خصوصی بها نمیدهد. در صورتی که اگر برخی رفتارها و اصول حرفهای کسب و کار اگر رعایت شود و جوانان فعال با تفکرات موافق و مخالف در این حوزه به کار گرفته شوند، قطعا نتایج متفاوت و کاربردیتر خواهد شد.»
او درباره شکل قوانین حاکم بر فضای مجازی در سایر کشورها میگوید: «مثلا در کشور استرالیا دو قانون رفتار این افراد را کنترل میکند که اولی قوانین مربوط به مصرفکننده استرالیا و دومی منشور اخلاقی انجمن ملی تبلیغ کنندگان استرالیا است. همه انواع تبلیغات باید قوانینی را که توسط قانون مصرفکننده استرالیا (ACL) تعیین شده است، رعایت کنند. برای اینفلوئنسرها، مهمترین قوانین مربوط به رفتارهای گمراه کننده و فریبنده است. همچنین انجمن استرالیایی تبلیغ کنندگان ملی (AANA) خودش بدنه تنظیمکننده صنعت تبلیغات است که دستورالعملهای تبلیغاتی را در بر می گیرد. AANA مجموعه ای از قوانین دارد که به آنها منشور اخلاقی میگویند. بخشی هم که مسئول رعایت این منشور است، نهاد «استانداردهای آگهی» است.»
او درباره آسیبهای فیلتر اینستاگرام هم میگوید: «متاسفانه برخی فکر میکنند، فقط اینستاگرام را بستند؛ در صورتی که یک بازار کار بزرگ تعطیل شده است. مگر اتاق تهران خسارتها را بررسی نکرد و اعلام نکرد که ۸۰ هزار میلیارد تومان اختلال اخیر اینترنت خسارت زده است؟ مگر این عدد کمی است؟ این خسارتها منجر به عقده عمومی میشود که بازتابش در جامعه بیشتر است. خواهشمان این است به جای برخوردهای قهرآمیز و موقت با افرادی که درگیر این فضا هستند، مشورت کنند؛ هرچند که با یکدیگر فکری داشته باشند. لطفا نخواهیم همدیگر را مثل هم بکنیم. متاسفانه بعضیها این همه استعداد را به فرض اینکه تهدید هستند جای اینکه تبدیل به فرصت کنند، به طور کامل از بین میبرند و میگویند به پلتفرم داخلی بروید! این بد است. مگر پاول دوروف به خاطر برخوردهای قهرآمیز دولت روسیه آنجا را ترک نکرد؟»
امیر مجرد معتقد است: «متاسفانه الان تب پلتفرم داغ است و پشت سر هم پلتفرم بیرون میدهند. این طور اتفاقات به صورت دستوری، کوتاه مدت و محکوم به شکست است. آپارات به عنوان نمونه جلوی چشم همه است. در تمام مسائل، رفتارهای قهرآمیز به نتیجه نمیرسد. ما شرکتهای خصوصی پر قدرت زیادی داریم که همطراز استانداردهای جهانی کار میکنند و کنارش «با سلام» و «روبیکا» را هم داریم که با بودجههای مالی بسیار آنچنانی راه افتاده اما هنوز نتیجه چشم گیری را متاسفانه شاهد نیستیم! و همیشه هم آن کسانی که در این میان اول آسیب میبینند، مردم و کسب و کارها هستند. جریانی که به اسم حمایت دارد به کام لابیها و مافیای دیگری تمام میشود!»
انتهای پیام