در این خیابان افراد مشهور زندگی می کردند. از دکتر محمد مصدق گرفته تا برخی از شخصیت های سیاسی دوره پهلوی، اما اکنون تبدیل به مبادله تریکو، بافتنی و عمده فروشی پوشاک شده است.
در مرکز شهر تهران واقع شده است. شمال آن به خیابان زرتشت و جنوب آن به خیابان امام خمینی می رسد. قسمت کوچکی از این محوطه در سالهای پایانی پادشاهی قاجاریه خیابان نبات الدوله ساخته شد و در زمان رضاخان از جنوب به شمال گسترش یافت و اکنون به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شده است. پس از انقلاب، سفارت فلسطین در این خیابان افتتاح شد، از آن روز نام خیابان و میدان «کاخ» به خیابان و میدان «فلسطین» تغییر یافت.
چنارهای بلند خیابان را پوشانده و تحت الشعاع قرار می دهند. خیابان فلسطین شمالی بازار عینک فروشان است، در حالی که فلسطین جنوبی بازار لباس بافتنی و جوراب بافی است و کرکرههای مغازههای قدیمی هنوز بالاست. از فرش فروشی گرفته تا کفش فروشی.
پرده توری که در پشت پنجره آویزان است تا نیمه جابجا می شود تا نور به پایین مغازه او برسد. کفش های مردانه را با قاب چوبی قدیمی پشت ویترین مرتب چید، در حالی که روی یکی از صندلی ها نشسته بود و ترافیک خیابان را تماشا می کرد.
در مغازه اش را که باز می کنم صدای سوت یکنواختی به گوش می رسد و به محض بستن در، صدا قطع می شود. فرش دستباف ترکمنی در جلوی تمام قاب آینه پهن شده است. فرش لاکی که روزی یک مغازه دار 8 تومان تک تومان داد: «وقتی خریدم، آن آقا گفت دو تا بخر، اما من گفتم می خواهم چه کار کنم؟
او 80 ساله است و 45 سال است که در خیابان فلسطین جنوبی فعلی و در کاخ قدیمی کفش می فروشد. او همچنین از پدرش کار به امانت گرفت. زمانی زیر مغازه کارگاه کفش بود، اما حالا مغازه تعطیل است و مشتریان قدیمی یکی پس از دیگری به آنجا می آیند: «زیر مغازه من یک کارگاه کفش بود و پر از ماشین بود، اما خسته شدم و آن را فروختم. همه ماشینها رایگان است».
بسیاری از خاطرات با «خیابان قصر» را فراموش کرد. مدتی در خانه ماند، اما زیاد طول نکشید، پاهایش خشک شده بود و به مغازه کوچکش برگشت: «این کفش ها دیگر جا نیست و اگر پیداش کنی، هر جفت کفشی ارزش دارد. آی تی.” 20 میلیون تومان. این شلوار جین کهنه است و من یک جفت را 400-600 هزار تومان می فروشم و مردم بین قیمت می خرند و می روند. فقط تعداد کمی از مشتریان قدیمی معروف آنها هنوز خرید می کنند. یک زمانی قیمت این کفش ها 18 تومان بود. رابطه جنسی قوی بود نه مثل الان الان رابطه جنسی رابطه جنسی نیست. حالا خیابان اینجا تبدیل به صرافی برای پارچه فروشان شده است. فروشگاه ها قبلاً قیمت های آزاد داشتند و بسیاری از آنها خالی بودند، اما اکنون قیمت ها عجیب است. من این فروشگاه را 90 هزار تومان خریدم. دخترم، در آن زمان هیچ کس اهمیت نمی داد و هر کسی زندگی خود را داشت. محمدرضا از این خیابان با ماشین تردد می کرد. من جوان نیستم، خاطرات زیادی دارم و چون حوصله کلاس ندارم، یادم نمی آید به شما چه بگویم. داستان ها خیلی زیاد است. این خیابان را می بینی؟ آسفالت نبود درختان اینجا قدیمی و 100-200 ساله هستند. روزگاری زندگی مردم در گرو این جوبا بود. آب مثل آب چشمه بود، لیوان ها را در کوزه می گذاشتیم و آب می خوردیم، اما حالا مثل درخت خشک شده است.»
در مغازه باز می شود و سوتی به صدا در می آید. مشتری قیمت یک جفت کفش را می پرسد و با شنیدن قیمت 400 هزار تومان از صاحب مغازه فرار می کند. “می بینید؟ آنها فقط قیمت می گیرند و می میرند. اما اغلب به مغازه من می رسند، اما من آنها را نمی فروشم.”
مغازه همسایه به اندازه خودش قدمت دارد و صاحبانش از اهالی قدیمی خیابان کاخ بودند. اکنون این مغازه توسط پسر خانواده که 50 سال سن دارد اداره می شود. دوران کودکی او تمام شده است. کفش طبی تولید و عرضه می کند.
سعی کرد ویترینش را به همان سبک قدیمی نگه دارد و پشت قاب چوبی را با پرده های توری پوشانده و کفش های سفید، کرم، سبز و صورتی چیده است.
«شرایط فروش هیچ نرخی ندارد، یک روز خوب است، یک روز بد است. کفش طبی طرفداران خود را دارد. برخی از افراد برای کمردرد و زانو درد مجبورند چکمه های طبی بخرند، اما قیمت ها آنقدر بالا رفته که خیلی ها تمایل دارند همان چکمه های قدیمی پینه دار را بپوشند.
امید مهربان این جملات را بر زبان می آورد و ادامه می دهد: شما یک بار اینجا چه کار می کردید؟ از نفت فروش گرفته تا چراغ ساز اما همه یا به لطف خدا می روند یا مجبور می شوند مغازه هایشان را ببندند. خیابان «کاخ» توسط رضاخان ساخته شد. از بزرگترها شنیدم که آن موقع هر شنبه یک نفر می آمد، چشمانش را می بست و به درختان خیابان ما نگاه می کرد تا ببیند کدام درخت خم شده است. سپس همان درخت را با یک سیم جعبه به زمین نشان می داد و می راند و بعد از چند روز که صاف می شد، سیم را باز می کرد. دستگاه ها در آن زمان یکسان بودند.»
او می گوید: «این خیابان از دهه 70 به بازار پارچه تبدیل شده است. قبل از آمدن پارچهفروشان، آنها در خیابان ظهیرالاسلام قرار داشتند، اما به دلیل کارخانههایی که در نزدیکی گذرگاه شانزلیزه وجود داشت، نقل مکان کردند. در سال 1351 که در دانشگاه درس می خواندم، نرسیده به خیابان روانمهر، پارچه فروشی جدیدی افتتاح شد که صاحب آن چند سال قبل فوت کرده بود. بعدها کم کم پارچه فروشی ها به این خیابان اضافه شدند. همیشه یکی از قدرتمندترین حرکت هاست و دیگران دور او جمع می شوند تا کار را جابجا کنند، همچنین از پایین خیابان امیراکرم به جلو و به صورت پراکنده مغازه اجاره یا خرید می کنند. یکی از معروف ترین مکان های خیابان کاخ سونا بود. می گویند این اولین غسالخانه تهران بوده، اما حالا تبدیل به پارچه فروشی و تولیدی شده است. صاحب سونا یک کارخانه دباغی داشت که دستگاه های بخار چرمی را برای او گرم می کرد. وقتی به سونا می رفتم، هر چند دقیقه سرم را بیرون می آوردم تا خنک شوم و نفسم تازه شود. قدرت بخاری های چرمی بسیار بالا بود.
مهربان از قدیمی های آن محل نیز یاد می کند: «می گویند دکتر میر از اولین جراحان ایران بوده است. الان پسرش دکتر است. درمانگاه ابوریحان خانه آنها بود. یک روز که رضاخان از خیابان می گذرد چشمش به ملک می افتد. دکتر میر صاحب دوغ آبعلی را پیدا می کند و به او می گوید که جلوی خانه اش یک زمین چند طبقه بساز و نمای ساختمان را بپوشان تا رضاخان از ملک انصراف دهد. بعد از مدتی اموالش را وقف می کند و تبدیل به درمانگاه ابوریحان می شود. بسیاری از سیاستمداران امامی و مصدق در این خیابان زندگی می کردند. سالن روبه روی خیابان مصدق تخریب و تبدیل به پارچه فروشی شد. در آن زمان این خیابان پر از ترافیک بود، صبح خیابان پایین بود و عصر بالا. منزل دختر امام جنب دانشگاه مذاهب اسلامی بود. او مشتری پدرم بود و از او کفش طبی می خرید. در اینجا زرتشتیان هم بودند، اما بسیاری از آنها مهاجرت کردند. حالا آنها مانده به انتشارات فروهر.
مشتری وارد فروشگاه می شود. کفشهای قدیمیای را که در آنجا خریده در میآورد تا کفشهای مشابه دیگر بخرد. برای کفشی که از قبل 200 هزار تومان خریده بود 500 هزار تومان داد و رفت. کمتر از دو دقیقه بعد برمی گردد و از ترس اینکه چند ماه دیگر پول بیشتری ندهد، یک جفت دیگر می خرد و می رود.
چند تا پارچه فروشی هم میرم. بالای یک مغازه، سال تاسیس 1335 است، اما 12 سال بود که به خیابان فلسطین نقل مکان کردند و شروع به فعالیت کردند. یکی از دستفروشان به ترندونی می گوید: «زمانی بیشتر مغازه های اینجا فرش فروشی بود، اما کم کم تبدیل به استوک پارچه های کشباف و قلاب بافی شد. در حال حاضر بسیاری از پارچه فروشی ها به دلیل افزایش سرقفلی و اجاره بهای فروشگاه ها در حال تغییر شغل هستند، همین کار را می توان در دفتر انجام داد. شاید خودمان هم تصمیم بگیریم در آینده همین کار را انجام دهیم. اکثر مغازه های کوچک قدرت رقابت با مغازه های بزرگتر را ندارند و جای خود را به فروشگاه های پوشاک می دهند. تولیدات این خط تماما ایرانی است و بیشتر پارچه ها به برندهای پوشاک ایرانی داده می شود اما با تغییر تعرفه گمرکی و گران شدن دلار و قیمت تمام شده مواد اولیه، تولید نیز رو به کاهش است. امسال از شب عید حدود 60 هزار تومان به قیمت هر پارچه اضافه شده است. نقدینگی نیز موضوع مهمی است. قبلاً میتوانستید با یک چک معامله کنید، اما اکنون چرخدندهها باید پول نقد بدهند، بنابراین بسیاری از پس هزینههای آن برنمیآیند و تنها کسانی که تولیدکننده و عرضهکننده هستند، باقی میمانند.»
محمد عرب زاده یکی از تولیدکنندگان پارچه و فعال در خیابان فلسطین است که از سال ۱۳۷۴ مشغول به کار است. و ترندونی در توضیح تاریخچه این خیابان گفت: این خیابان در دهه 70 تبدیل به بورس شد. قبلاً ظهیرالاسلام و صرافی بافتنی و قلاب بافی بود. اکثر فروشگاه های این خط تا دو سال پیش لباس فروشی بودند اما از سال گذشته آرام آرام لباس های خود را به عمده فروشان می فروختند. ما لباس بافتنی را کم یا اصلاً صادر نمی کنیم. ترکیه حالا جای بازار تی شرت ایران را گرفته است.
کاتالوگ های نمونه پارچه های رنگارنگ روی میز مغازه ها چیده شده است و گاری ها و موتورها ده ها پارچه را زیر سایه درختان چنار در خیابان فلسطین جنوبی به حرکت در می آورند.
انتهای پیام