بازگشت ترامپ و معمای دلار

بازگشت ترامپ و معمای دلار

از اولین ساعات روز چهارشنبه هفته گذشته تقریبا مشهود بود که ترامپ با پیشی گرفتن در ایالات کلیدی آمریکا پیروز انتخابات خواهد شد و همین موضوع باعث شد که پیش از گشایش رسمی بازار ارز در ایران قیمت دلار فردایی و در معاملات لفظی قیمت دلار به بالای ۷۰ هزار تومان هم برسد. قیمت تتر هم در همان ساعات ابتدایی روز چهارشنبه به بیش از ۷۰ هزار تومان رسید. همه منتظر بودند که با شروع به کار بازار ارز قیمت دلار با گپ قیمتی بالا به سمت رکوردهای جدید حرکت کند انتظاری که نه تنها محقق نشد بلکه دلار پس از چند ساعت به زیر ۷۰ هزار تومان کاهش پیدا کرد.

به گزارش ترندونی روزنامه جهان صنعت روند بازار ارز پس از پیروزی ترامپ را بررسی کرد:

برخلاف اغلب پیش بینی ها دونالد ترامپ پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شد؛ اتفاقی که نه تنها اقتصاد ایران بلکه اقتصاد جهانی را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. درحالی که آمریکا پیشتر از تجارت آزاد حمایت می کرد ترامپ به طور کامل به دوران حمایت گرایی قبل از جنگ بازخواهد گشت. او به شدت به تعرفه ها معتقد است و بر این باور است که کسری های تجاری نشانه ای از بهره کشی دیگر کشورها از آمریکاست. اما جدای از اینکه چه آینده ای در انتظار اقتصاد ایران و جهان است موضوع قابل توجه به واکنش اولیه بازار ارز به پیروزی ترامپ برمی گردد؛ درحالی که پیش از این برخی فعالان بازار ارز و کارشناسان اقتصادی بر این باور بودند که پیروزی ترامپ با جهش دوباره قیمت دلار همراه خواهد بود و انتظار داشتند که شرایط بازار ارز سال ۱۳۹۷ دوباره تکرار شود اما عملا این اتفاق شکل نگرفت و به جز چند ساعت ابتدایی پس از نهایی شدن نتیجه انتخابات آمریکا دلار در محدوده کمتر از ۷۰ هزار تومان باقی ماند. بررسی ها نشان می دهد که سه عامل «حباب مثبت قیمت دلار» «کاهش ریسک ترامپ نسبت به سال ۱۳۹۷» و «پیش بینی بازار ارز از بازگشت ترامپ» از واکنش شدید بازار جلوگیری کرده است. با این وجود سیاستگذار اقتصادی باید توجه داشته باشد که به واسطه کاهش شدید تاب آوری اقتصاد ایران طی چند سال گذشته کشور در شرایط ملتهبی قرار دارد و هر نوع شوک می تواند به تشدید التهاب نه تنها در بازار ارز بلکه در تمام بازارها منجر شود. بنابراین سیاستگذار اقتصادی باید برای کنترل نوسانات بازار ارز و به طور کلی التهاب در اقتصاد دو رویکردی اساسی را در کوتاه مدت و بلندمدت در پیش بگیرد.
واکنش اولیه قیمت دلار به ریاست جمهوری ترامپ
از اولین ساعات روز چهارشنبه هفته گذشته تقریبا مشهود بود که ترامپ با پیشی گرفتن در ایالات کلیدی آمریکا پیروز انتخابات خواهد شد و همین موضوع باعث شد که پیش از گشایش رسمی بازار ارز در ایران قیمت دلار فردایی و در معاملات لفظی قیمت دلار به بالای ۷۰ هزار تومان هم برسد. قیمت تتر هم در همان ساعات ابتدایی روز چهارشنبه به بیش از ۷۰ هزار تومان رسید. همه منتظر بودند که با شروع به کار بازار ارز قیمت دلار با گپ قیمتی بالا به سمت رکوردهای جدید حرکت کند انتظاری که نه تنها محقق نشد بلکه دلار پس از چند ساعت به زیر ۷۰ هزار تومان کاهش پیدا کرد.
آنچه باعث شد برخی انتظار افزایش قیمت دلار و ثبت رکوردهای قیمت جدید را داشته باشند تجربه سال ۱۳۹۷ بود. در حقیقت انتخاب ترامپ برای معامله گران به معنای تکرار شرایط دوره اول ریاست جمهوری او و به طور مشخص خروج از برجام و تشدید فشارهای اقتصادی است فشارهایی که حداقل به نظر می رسد در دوره ریاست جمهوری بایدن کاهش پیدا کرده بود. مرور اتفاقات سال ۱۳۹۷ نشان می دهد که دلار از محدوده ۵ هزار تومان در مدت چندماه با ثبت جهش سه برابری به بیش از ۱۵ هزار تومان رسید. هرچند پس از کاهش التهابات قیمت دلار به محدوده ۱۰ هزار تومان بازگشت اما تجربه همین نوسان بالا و رشد حدود دوبرابری قیمت دلار باعث شده بود که برخی انتظار داشته باشند که حداقل قیمت دلار پس از انتخابات آمریکا یک کانال بالاتر بیاید.
شرایط ۱۳۹۷ با ۱۴۰۳ متفاوت است
اقتصاد ایران و به طور مشخص بازار ارز در سال ۱۴۰۳ با سال ۱۳۹۷ از چند جنبه تفاوت معناداری دارد؛ تفاوت هایی که از یکسو کنترل کننده التهابات بازار ارز است و از سوی دیگر هشداری برای سیاستگذاران برای ماه های آینده است.
حباب منفی در برابر حباب مثبت
اولین تفاوت سال ۱۴۰۳ و ۱۳۹۷ به شرایط بازار ارز و قیمت دلار بازمی گردد. در سال ۱۳۹۷ به واسطه دوره اجرای برجام و شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم سیاستگذار برای چند سال توانسته بود قیمت دلار را در محدوده ۴ هزار تومان ثابت نگه دارد. این موضوع هرچند در نگاه اول به عنوان یک موفقیت و دستاورد محسوب می شود اما با توجه به سایر عوامل کلان اقتصادی همچون تورم و نرخ رشد نقدینگی تثبیت نرخ ارز در دولت اول حسن روحانی منجر به شکل گیری یکی از بالاترین حباب های منفی در قیمت دلار شده بود. برآوردهای «جهان صنعت» نشان می دهد که براساس نظریه قدرت برابری خرید و همچنین درنظرگرفتن سال پایه ۱۳۷۰ قیمت دلار در بازه سال های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ به طور میانگین حباب منفی ۱۰۰ درصدی را تجربه کرده است. به بیان دیگر قیمت دلار در این بازه زمانی کمتر از نصف قیمت تعادلی قرار داشت و فنر قیمت دلار به شدت جمع شده بود و با شوک خروج آمریکا از برجام این فنر قیمتی به صورت یک جهش ارزی تمام عیار بروز کرد. باید توجه داشت در بازارهایی که حباب قیمتی منفی شکل می گیرد هر جهش قیمت در ابتدا منجر به افزایش بیش ازحد قیمت می شود و حتی قیمت را به بالاتر از حد تعادلی می رساند. موضوعی که در سال ۱۳۹۷ شکل گرفت و قیمت دلار در بازه زمانی به بیش از ۱۵ هزار تومان هم افزایش پیدا کرد.
برخلاف سال ۱۳۹۷ بازار ارز طی چند سال گذشته نه تنها هیچگاه وارد محدوده حباب منفی قیمت نشد بلکه نرخ ارز همواره بالاتر از قیمت تعادلی قرار داشته است. برآوردها نشان می دهد که قیمت دلار آزاد در بازه زمانی ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۳ به طور میانگین همواره ۱۵ درصد بالاتر از قیمت تعادلی معامله شده است. بنابراین عامل مهمی که از شوک ارزی قابل توجه و همانند آنچه که در سال ۱۳۹۷ اتفاق افتاد جلوگیری کرد تعادل شکل گرفته در بازار ارز بود تعادلی که قیمت را در محدوده سطح تعادلی قرار داده بود.
«ریسک» ترامپ در برابر «نااطمینانی» ترامپ
موضوع دیگری که شاید در تعدیل افزایش قیمت دلار کمک کرد داشتن دانش نسبت به رفتار ترامپ است. به طور کلی در اقتصاد دو مفهوم «ریسک» و «نااطمینانی» وجود دارد. «ریسک» به شرایطی اطلاق می شود که در آن نتایج یک تصمیم یا یک رویداد قابل پیش بینی است و می توان احتمال وقوع هر نتیجه را با استفاده از اطلاعات موجود یا داده های تاریخی تخمین زد. به عبارت دیگر در ریسک عدم اطمینان وجود دارد اما این عدم اطمینان با احتمالات قابل اندازه گیری است. در نقطه مقابل «نااطمینانی» زمانی رخ می دهد که اطلاعات کافی برای پیش بینی یا تخمین احتمالات نتایج موجود نیست. در این حالت نه تنها نمی دانیم چه اتفاقی خواهد افتاد بلکه حتی نمی توانیم احتمال وقوع نتایج مختلف را به درستی تعیین کنیم. بنابراین «ریسک» عدم اطمینانی است که با احتمال قابل اندازه گیری است درحالی که «نااطمینانی» به وضعیتی اشاره دارد که نه تنها نتیجه نامعلوم است بلکه احتمال وقوع آن نیز ناشناخته است. هرچند ریسک و نااطمینانی هر دو تاثیر مهمی بر بازار ارز دارند اما ماهیت و شدت این تاثیرات متفاوت است. ریسک معمولا به رویدادهای قابل پیش بینی مرتبط است و اثر آن با ابزارهای مدیریت ریسک قابل کاهش است درحالی که نااطمینانی شرایط غیرقابل پیش بینی ایجاد می کند و تاثیرات عمیق تر و گاه بی ثبات کننده ای بر بازار ارز دارد. بر این اساس ترامپ ۲۰۱۶ یک «نااطمینانی» و ترامپ ۲۰۲۴ یک «ریسک» برای بازار ارز محسوب می شود.
دلار بازگشت ترامپ را پیش بینی کرده بود
موضوع دیگری که شاید از شدت واکنش بازار ارز به پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا کم کرد روند قیمت دلار طی یک ماه گذشته بود. پس از حمله ناموفق اسرائیل به ایران و کاهش ریسک سیاسی ناشی از آن انتظار بر این بود که قیمت دلار به محدوده ۶۰ هزار تومان بازگردد اما عملا بازار ارز واکنش قابل توجهی به این موضوع نداشت و در نیمه بالایی کانال ۶۰ هزار تومانی نوسان کرد. بنابراین برخلاف رسانه های رسمی داخلی و خارجی که شانس هریس را برای پیروزی بیشتر برآورد می کردند بازارهای مالی خود را برای بازگشت ترامپ آماده کرده بودند. بر این اساس می توان تا حدودی استدلال کرد که دلار ۷۰ هزار تومانی درواقع اثر بازگشت ترامپ را دیده است.
هشدار به سیاستگذار اقتصادی
هرچند عوامل اشاره شده در کنار مدیریت بانک مرکزی از شوک ارزی پس از انتخابت ترامپ جلوگیری کرد اما باید توجه داشت که اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۳ در مقایسه با سال ۱۳۹۷ از ابعاد دیگری متفاوت است که می تواند در ماه های آینده منجر به تشدید نسبی التهاب در بازار ارز و سایر بازارها شود. موضوع قابل توجه این است که «تاب آوری» اقتصاد ایران طی چند سال گذشته به شدت کاهش یافته است. تاب آوری اقتصادی به توانایی یک اقتصاد برای مقابله (Resistance) بازیابی (Recovery) و انطباق با شوک ها (Adaptability) یا فشارهای داخلی و خارجی و در عین حال حفظ رشد پایدار و توسعه اشاره دارد. این مفهوم نشان دهنده توانایی یک کشور جامعه یا بنگاه اقتصادی برای مدیریت تغییرات غیرمنتظره و بازگشت به تعادل یا حتی بهره گیری از فرصت هایی است که در اثر بحران ها ایجاد می شود. براساس مطالعات انجام شده عوامل موثر بر تاب آوری یک اقتصاد عبارتند از:
– ساختار اقتصادی پایدار: تنوع در بخش های اقتصادی (مانند صنعت خدمات و کشاورزی) و عدم وابستگی به یک منبع درآمدی خاص مانند صادرات نفت.
– توانمندی سیاست های اقتصادی: سیاست های پولی مالی و تجاری انعطاف پذیر و کارآمد که بتوانند سریعا به شوک ها واکنش نشان دهند.
– کیفیت نهادها و حکمرانی: نهادهای قوی و شفاف که در مواقع بحران تصمیمات منطقی و موثری اتخاذ کنند.
– ذخایر مالی و سرمایه: داشتن ذخایر ارزی پس انداز ملی و دسترسی به منابع مالی بین المللی.
– سرمایه انسانی و اجتماعی: نیروی کار ماهر سطح بالای آموزش و همبستگی اجتماعی که می توانند در مواقع بحران به انسجام و کارآمدی اقتصادی کمک کنند.
– زیرساخت های مقاوم: زیرساخت های فیزیکی و فناوری که در برابر شوک ها پایدار باشند و کارکرد خود را حفظ کنند.
مقایسه تطبیقی این عوامل با شرایط امروز ایران نشان می دهد که اقتصاد کشور تقریبا در تمام این عوامل با ضعف های ساختاری روبه روست. به بیان دیگر این هشدار به سیاستگذار باید داده شود که هر چند بازار ارز نسبت به بازگشت ترامپ واکنش شدیدی نشان نداد اما این موضوع در آینده می تواند به شکل دیگری بروز کند و باید نسبت به افزایش تاب آوری اقتصاد ایران گام برداشت. این موضوع به ویژه در شرایط فعلی که کشور با مجموعه ای از نااطمینانی های سیاسی و اقتصادی روبه روست از اهمیت دوچندانی برخوردار است. بنابراین به طور کلی باید سیاستگذار دو رویکرد کلی برای کنترل بازار ارز در کوتاه مدت و بلندمدت در پیش بگیرد:
نخست در کوتاه مدت باید از ایجاد شوک تا حد امکان جلوگیری کند؛ در حقیقت به واسطه اینکه بازیابی تاب آوری اقتصاد یک برنامه میان مدت و حتی بلندمدت است سیاستگذاران باید در کوتاه مدت هدف خود را کاهش شوک های اقتصادی و سیاسی بگذارند. این موضوع با توجه به شرایط سیاسی می تواند راهکارهای مختلفی داشته باشد اما اصل اساسی این است که تا حد امکان از تشدید ریسک سیاسی و اقتصادی پرهیز شود.
در بلندمدت باید سیاستگذار در مسیر افزایش تاب آوری اقتصاد ایران حرکت کند. افزایش صادرات غیرنفتی اتخاذ سیاست های پولی و مالی کارآمد کاهش ناترازی های بودجه ای بانکی و انرژی بهبود سرمایه اجتماعی میان دولت و مردم و… از جمله مواردی است که حتما باید در دستور کار سیاستگذار قرار گیرد.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا