تشدید تنش اخیر رژیم جعلی صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران یک ماجراجویی محاسبه نشده برای دشمن تلقی می شود.
به گزارش ترندونی، محمدعلی صنوبری مدیر مرکز مطالعات استراتژیک و آینده پژوهی نگاه نو در یادداشتی نوشت: بمباران ساختمان کنسولی ایران در سوریه توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل که منجر به شهادت هفت مستشار نظامی ایران از جمله دو فرمانده ارشد شد، یک رویداد منفرد نیست، بلکه حکایت از تلاش رژیم اشغالگر برای برون رفت از شکست تاریخی در غزه و انزوای بین المللی و سرپوش گذاشتن بر بحرانهای داخلی و فرافکنی دارد.
ایران بزرگ با تمدن کهن و تاریخ ریشهدار خود، بهعنوان یک بازیگر بینالمللی با تأثیری عمیق و ماندگار در صفحه شطرنج ژئوپلیتیک غرب آسیا ایستاده است. راهبرد آن که عمیقاً ریشه در ظلم ستیزی و عدالت طلبی و مخالفت با اشغالگری و تروریسم دارد، گواهی بر رویکرد خردمندانه آن به سیاست منطقه است. این راهبرد صرفاً یک واکنش گذرا نبوده و نیست، بلکه سنگ بنای فعالانه تلاشهای ایران برای قدرتنمایی، بازدارندگی مخالفان و شکلدهی به نتایج منطبق با منافع و تعهدات اخلاقی و مذهبی ملت های مسلمان در مناطق محوری مانند غزه، لبنان، سوریه، عراق و یمن است.
هشدار شدید اللحن اخیر مقامات ایرانی که وعده “پاسخ جدی” به این حملات را داده اند، اعلامیه عزم تزلزل ناپذیر ایران برای دفاع از حیثیت و منافع خود در برابر تحریکات رژیم اشغالگر است. رهنمودهای قاطع حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی که قول انتقام از اسرائیل و تبدیل آن به نمونهای تاریخی را دادهاند، مؤید تعهد ایران برای حفاظت از ملتهای مسلمان و متحدان خود و ایجاد بازدارندگی لازم در برابر دشمنان است.
عمق راهبردی که ایران از طریق متحدان خود به دست آورده است نشان دهنده رویکردی جامع است که فراتر از تاکتیک های نظامی صرف است. این استراتژی متضمن یک استراتژی چند بعدی است که جنبه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را ادغام می کند و به ایران دامنه نفوذ گسترده ای می دهد. این ساختار پیچیده اتحادها تضمین میکند که ایران توانایی بسیار خوبی برای مقابله با تهدیدات و تجاوزات در یک منطقه جغرافیایی وسیع دارد، بنابراین انواع اقدامات تلافی جویانه را که فراتر از درگیری مستقیم نظامی است، را ممکن میسازد.
موفقیت اقدامات تلافی جویانه ایران به استراتژی امنیت ملی آن بستگی دارد که اساساً مبتنی بر بازدارندگی است. بازدارندگی نوعی سیاست قدرت است که هدف آن کاهش انگیزه رقیب برای انجام حملات بعدی علیه منافع ایران است. رهبران نظامی و سیاسی ایران اهمیت اجتناب از تلههای استراتژی امنیتی اسرائیل در واکنش تلافیجویانه خود را درک میکنند، زیرا اسرائیل به دلیل شکستهایش در غزه و ناتوانی در از بین بردن حماس به دنبال گسترش دامنه و شدت درگیریهای منطقهای است. بنابر این، طبق هشدار صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران، اسرائیل باید یک حمله ویرانگر، ناگهانی و بازدارنده را پیش بینی کند که مسیر تاریخ را تغییر خواهد داد.
از زمان تأسیس رژیم اشغالگر صهیونیستی، ارتش های عربی به دلیل اتحاد اسرائیل با ایالات متحده نتوانسته اند این رژیم را شکست دهند. اما ایران برای بیش از ۴۵ سال تلاش کرده است تا شبکه ای قوی از متحدان ایجاد کند که در بیش از یک بار مانند جنگ ۲۰۰۶ حزب الله و عملیات طوفان الاقصی، اسرائیل را شکست دادند و توانایی خود را برای از بین بردن این موجودیت غاصب در یک بازه زمانی مشخص به نمایش گذاشته اند.
به گفته مقامات صهیونیست، ایران در هفت جبهه علیه اسرائیل در غزه، کرانه باختری، سوریه، لبنان، عراق، یمن و خود ایران فعالیت می کند. بنابراین، هنگام ارزیابی زمینه بزرگتر، ضروری است که حمله اسرائیل به ساختمان کنسولی ایران را مجزا نبینیم، زیرا انجام این کار درک ماهیت درگیری و استراتژی جامع ایران را مبهم می کند.
حوادثی مانند حمله به ساختمان کنسولی ایران در سوریه یا هدف قرار دادن رهبران مقاومت در حلب قبل از آن، بخشی از یک سری واکنش های اسرائیل به شکست های مهم آنها در غزه، جنوب لبنان و یمن است.
چشمانداز کلی درگیری در غرب آسیا حاکی از آن است که ایران و محور مقاومت عملاً از ۷ اکتبر و حمله به پایگاههای آمریکایی در غرب آسیا، آمریکا را از دخالت مستقیم در جنگ غزه باز داشته است. علاوه بر این، کشتیهای اسرائیلی در دریای سرخ مستقیماً و با توجه به کمک لجستیکی واطلاعاتی توسط حوثیها، متحدان ایران، هدف قرار گرفتهاند. در نتیجه، واکنش تلافی جویانه تهران باید متناسب، حساب شده و بازدارنده باشد بدون اینکه به تله و دام اسرائیل کشیده شود.با توجه به این ملاحظات، بدیهی است که استراتژی بازدارندگی ایران در چندین عرصه از جمله یمن، غزه، جنوب لبنان، اربیل و سایر عرصههای منطقهای مؤثر و قوی است.
با این حال، بازدارندگی ایران در سوریه به دلیل اهمیت استراتژیک سوریه به عنوان حلقه وصل در محور مقاومت، نیازمند بازسنجی است. بنابراین، انتقام گرفتن ایران به دو محور تقسیم میشود.
محور اول سریع، قاطع و تاکتیکی برای اعمال بازدارندگی موثر در سوریه است. پاسخهای بالقوه ایران به حمله اسرائیل میتواند متفاوت باشد و ماهیت چندوجهی موقعیت استراتژیک آن را منعکس کند. گزینه های آن ممکن است شامل: اقدام متقابل با هدف قرار دادن کنسولگریهای اسرائیل باشد، زیرا این اقدام در محدوده حق دفاع مشروع از خود است که توسط قوانین و هنجارهای بین المللی به رسمیت شناخته شده است. گزینه حملات سایبری علیه زیرساخت های اسرائیل که نشان دهنده توانایی و تمایل ایران برای درگیر شدن در جنگ های غیر متعارف است. پاسخهای غیرمستقیم نظامی از طریق متحدانش در لبنان، سوریه یا مناطق دیگر، در حالی که درجهای از انکار را حفظ میکند. یا گزینه تشدید برنامه غنی سازی هسته ای خود و استفاده از آن به عنوان یک ابزار چانه زنی استراتژیک است. هر یک از این پاسخ ها نه تنها تلافی جویانه خواهد بود، بلکه به عنوان شاهدی بر توانایی و عزم ایران برای دفاع از منافع خود و دستیابی به معادله بازدارندگی مورد نیاز خواهد بود.
محور دوم پاسخ، راهبردی و بلندمدت است، زیرا جمهوری اسلامی باید به حمایت از متحدان سنتی خود ادامه دهد و متحدان جدیدی را که پس از طوفان الاقصی ظاهر شدند، چه در سرزمین های اشغالی فلسطین و چه در کشورهای عربی جذب کند. متحدان جدید و بالقوه ایران به این نتیجه رسیده اند که تنها محور مقاومت می تواند اسرائیل را از بین ببرد و از آرمان فلسطین حمایت کند.
مدل ایرانی حمایت از متحدان، مدلی منحصر به فرد است که از مدل سنتی حامی به یک سیستم اتحاد پیشرفته و پویا تبدیل شده است. این حمایت و تغییر بر امنیت جمعی و بازدارندگی تاکید دارد، زیرا ایران رهبری ائتلافی را برعهده دارد که شامل گروههای متنوعی از بازیگران دولتی و غیردولتی است که هر کدام دارای قابلیتهای منحصربهفردی هستند. این محور، که اکنون شبیه یک اتحاد فراگیر است، آماده است تا به نگرانیهای امنیتی جمعی رسیدگی کند، تعهد مشترکی را برای مقابله با تهدیدات آینده نشان دهد و سطح قابلتوجهی از استقلال و مشارکت را به جای تابعیت محض نشان دهد.
چشم انداز عملیاتی این محور با رویکرد نظامی به رهبری نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشخص می شود که آموزش، پشتیبانی مستشاری و کمک های راهبردی به گروه های همپیمان را تسهیل می کند. این استراتژی نه تنها ردپای حداقلی و موثر ایران را تضمین می کند، بلکه در جهت توانمندسازی بازیگران محلی، ارتقای قابلیت های عملیاتی آنها و همسویی آنها با اهداف گسترده تر تهران به نفع آرمان فلسطین و مسائل مردم غرب آسیا کار می کند.
نتیجه این رویکرد، یک گروه متنوع و آزمایش شده از نیروهای رزمی است که قادر به انجام و حفظ مبارزات نظامی پیچیده در مناطق و تئاترهای مختلف هستند.
در پایان باید گفت عمق استراتژیک ارائه شده توسط شبکه ائتلاف های ایران، یک عامل بازدارنده در برابر تهدیدهای خارجی و مکانیزمی برای فرافکنی قدرت فراهم می کند که نشان دهنده توانایی تهران در تأثیرگذاری قابل توجه بر نتایج منطقه ای آینده است. در اصل، محاسبات راهبردی ایران که بر ترکیبی از اعتقاد ایدئولوژیک و اصرار بر آزادی بیت المقدس و نگرانیهای امنیتی عملی تکیه دارد، بر نقش این کشور بهعنوان یک بازیگر مرکزی بینالمللی و نه منطقهای در شکلدهی به چشمانداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه تأکید میکند. انعطافپذیری و سازگاری شبکه متحدانش، همراه با چشمانداز راهبردی تهران و ضرورت بازگرداندن معادله بازدارندگی مؤثر در سوریه، تضمین میکند که ایران به عنوان یک بازیگر محوری در منطقه باقی بماند. ایران بازیگر بینالمللی است که میتواند پیچیدگیهای سیاست منطقهای را پشت سر بگذارد و در عین حال از منافع خود دفاع کند و نفوذ خود را در یک منطقه وسیع و متلاطم گسترش دهد.
انتهای پیام