ورود ثالث در مرحله اجرای حکم

ورود ثالث در مرحله اجرای حکم

ورود ثالث در مرحله اجرای حکم به وضعیتی اطلاق می شود که در پی صدور و آغاز عملیات اجرایی یک حکم قطعی، شخصی غیر از طرفین اصلی دعوا (خواهان و خوانده)، نسبت به مال یا حقی که موضوع این حکم قرار گرفته و در حال اجراست، ادعای مالکیت یا حقی پیدا کند. رایج ترین و مهم ترین شکل این مداخله، اعتراض ثالث اجرایی است که به شخص ثالث امکان می دهد تا از حقوق خود در برابر عملیات اجرایی ناعادلانه یا اشتباه دفاع نماید. این ابزار حقوقی برای حمایت از افرادی که ممکن است به واسطه احکام صادره در دعاوی دیگران متضرر شوند، حیاتی است.

مرحله اجرای حکم، که نقطه اوج فرآیند دادرسی و تجلی عملی عدالت است، گاهی ممکن است به دلیل اشتباه یا پیچیدگی های حقوقی، حقوق اشخاص ثالث را تضییع کند. در چنین شرایطی، سیستم حقوقی مکانیزمی را برای حمایت از این افراد پیش بینی کرده که به آن «ورود ثالث در مرحله اجرای حکم» گفته می شود. این مفهوم فراتر از صرفاً دخالت در جریان دادرسی اولیه است و به طور خاص به زمانی اشاره دارد که یک حکم قضایی قطعی صادر شده و اقدامات اجرایی برای وصول محکوم به یا اجرای مفاد حکم در حال انجام است و در این میان، مال یا حقی که مورد اجرا قرار گرفته، متعلق به شخصی است که در پرونده اصلی طرف دعوا نبوده است. هدف این مقاله، ارائه راهنمایی جامع و تخصصی برای درک عمیق این مفهوم، به ویژه اعتراض ثالث اجرایی، و ارائه ابزارهای عملی برای دفاع از حقوق تضییع شده است.

مفهوم ثالث و ورود ثالث در مرحله اجرای حکم

پیش از ورود به جزئیات ورود ثالث در مرحله اجرا، لازم است تعریف دقیقی از «شخص ثالث» در نظام حقوقی ایران ارائه شود. شخص ثالث به هر فرد یا نهادی اطلاق می شود که در یک دعوای حقوقی خاص، نه به عنوان خواهان (اقامه کننده دعوا) و نه به عنوان خوانده (طرف مقابل خواهان) حضور نداشته است. به عبارت دیگر، او از دایره طرفین اصلی دعوا خارج است، اما ممکن است نتیجه آن دعوا به نحوی بر حقوق یا منافع وی تأثیر بگذارد.

تفاوت اساسی ورود ثالث اصلی با ورود ثالث در مرحله اجرا

مداخله اشخاص ثالث در فرآیندهای قضایی می تواند اشکال مختلفی داشته باشد که هر یک دارای شرایط و احکام حقوقی متفاوتی هستند. دو دسته اصلی این مداخله عبارتند از:

  • ورود ثالث اصلی: این نوع مداخله در مرحله دادرسی، یعنی پیش از صدور حکم نهایی و در جریان رسیدگی دادگاه به دعوای اصلی، صورت می گیرد. شخص ثالثی که برای خود حق مستقلی قائل است یا خود را در محق شدن یکی از طرفین اصلی ذینفع می داند، با ارائه دادخواست، وارد دعوای در جریان می شود تا از حقوق خود دفاع کند. هدف اصلی در اینجا، جلوگیری از صدور حکمی است که در آینده به حقوق او لطمه بزند. مبنای قانونی آن در مواد 130 الی 134 قانون آیین دادرسی مدنی تبیین شده است.
  • ورود ثالث در مرحله اجرا: این نوع مداخله، پس از صدور حکم قطعی و لازم الاجرا و در مرحله عملیات اجرایی اتفاق می افتد. در این حالت، حکم صادر شده و در حال اجراست، اما مالی توقیف شده یا اقدامی اجرایی صورت گرفته که شخص ثالث مدعی مالکیت یا حقی بر آن مال است. برخلاف ورود ثالث اصلی که هدفش تأثیرگذاری بر محتوای حکم است، ورود ثالث در مرحله اجرا به دنبال توقف یا ابطال عملیات اجرایی نسبت به مال مورد ادعا است. مهم ترین و رایج ترین شکل این مداخله، «اعتراض ثالث اجرایی» است.

در واقع، تمایز کلیدی در زمان و هدف مداخله است. ورود ثالث اصلی به دنبال جلوگیری از صدور حکم مغایر با حقوق ثالث است، در حالی که ورود ثالث در اجرا به دنبال رفع آثار منفی یک حکم صادره و در حال اجراست که ناخواسته حقوق ثالث را تحت الشعاع قرار داده است. سایر اشکال مداخله ثالث مانند جلب ثالث نیز وجود دارد که آن هم عمدتاً در مرحله دادرسی کاربرد دارد، اما تمرکز اصلی ما در این مقاله بر ورود ثالث در مرحله اجرا، به ویژه اعتراض ثالث اجرایی، خواهد بود.

اعتراض ثالث اجرایی: رایج ترین شکل ورود ثالث در اجرا

اعتراض ثالث اجرایی، ابزاری قدرتمند و حیاتی در نظام حقوقی ایران برای حمایت از حقوق اشخاصی است که بدون آنکه طرف دعوا بوده باشند، اموال یا حقوقشان در جریان اجرای یک حکم قضایی مورد تعرض قرار گرفته است. این ابزار حقوقی به معنای واقعی کلمه، ضامن عدالت در مرحله پایانی دادرسی است.

الف) تعریف اعتراض ثالث اجرایی: هدف، ماهیت و فلسفه وجودی آن

اعتراض ثالث اجرایی، دعوایی است که توسط شخصی غیر از محکوم له و محکوم علیه (شخص ثالث) مطرح می شود. این شخص مدعی است که مال توقیف شده در جریان اجرای حکم، متعلق به اوست یا بر آن حق عینی دارد و عملیات اجرایی نباید شامل آن مال گردد. هدف اصلی این دعوا، جلوگیری از تضییع حقوق ثالث و رفع توقیف از مال مورد ادعاست. ماهیت آن، یک دعوای مستقل حقوقی است که اگرچه در بستر یک پرونده اجرایی شکل می گیرد، اما دارای ارکان و شرایط خاص خود برای رسیدگی است.

فلسفه وجودی اعتراض ثالث اجرایی، تضمین این اصل است که هیچ کس نباید به دلیل بدهی یا محکومیت دیگری، اموال خود را از دست بدهد یا حقوقش تضییع شود، مگر اینکه خود در آن دین یا محکومیت مسئولیت داشته باشد.

ب) مبانی قانونی: بررسی دقیق مواد ۱۴۶، ۱۴۷ و ۱۴۸ قانون اجرای احکام مدنی و ارتباط با آیین دادرسی مدنی

قانون گذار به منظور حمایت از حقوق اشخاص ثالث در مرحله اجرا، مواد مشخصی را در قانون اجرای احکام مدنی (مصوب 1356) پیش بینی کرده است:

  • ماده ۱۴۶ قانون اجرای احکام مدنی: این ماده بیان می دارد: «هرگاه نسبت به مال منقول یا غیرمنقول یا وجه نقد توقیف شده شخص ثالثی اظهار حقی نماید، اگر ادعای مزبور مستند به سند رسمی یا حکم قطعی باشد که تاریخ آن مقدم بر تاریخ توقیف است، توقیف رفع می شود. در غیر این صورت، عملیات اجرایی تعقیب می گردد و مدعی می تواند برای اثبات حق خود به دادگاه مراجعه نماید.» این ماده، معیار اولیه برای پذیرش ادعای ثالث را سند رسمی یا حکم قطعی با تاریخ مقدم بر توقیف قرار داده است.
  • ماده ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی: این ماده مکمل ماده ۱۴۶ است و به حالتی می پردازد که ادعای ثالث مستند به سند رسمی یا حکم قطعی نباشد: «ادعای شخص ثالث هرگاه مستند به سند رسمی یا حکم قطعی نباشد، دعوای اعتراض ثالث محسوب می شود. در این صورت، دادگاه به دعوا خارج از نوبت و بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی رسیدگی می کند. هرگاه دادگاه دلایل و مستندات ثالث را قوی بداند، قرار توقف عملیات اجرایی را تا تعیین تکلیف نهایی دعوا صادر می کند. در غیر این صورت، عملیات اجرایی تعقیب می شود. در هر حال، محکوم له می تواند از معترض تأمین مناسب بخواهد.» این ماده، امکان طرح دعوای اعتراض ثالث اجرایی را حتی با سند عادی فراهم می کند و به دادگاه اختیار می دهد در صورت وجود دلایل قوی، دستور توقف اجرا را صادر کند. همچنین، به عدم نیاز به تشریفات آیین دادرسی مدنی و فوریت رسیدگی اشاره دارد.
  • ماده ۱۴۸ قانون اجرای احکام مدنی: این ماده به قابلیت تجدیدنظرخواهی از آرای صادره در خصوص اعتراض ثالث اجرایی می پردازد: «از حکم دادگاه در خصوص اعتراض ثالث اجرایی، طرفین می توانند ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ آن، تجدیدنظرخواهی نمایند.» این ماده حق تجدیدنظرخواهی را برای طرفین دعوا (ثالث، محکوم له و محکوم علیه) به رسمیت می شناسد.

ارتباط این مواد با قانون آیین دادرسی مدنی در این نکته است که اعتراض ثالث اجرایی، یک دعوای حقوقی مستقل است، اما قانون گذار برای تسهیل و تسریع در احقاق حق، آن را از برخی تشریفات شکلی آیین دادرسی مدنی معاف کرده است. این امر به معنای نادیده گرفتن کلی قواعد دادرسی نیست، بلکه به معنای ساده سازی فرآیند برای رسیدگی سریع تر و کارآمدتر است.

ج) موارد کاربرد اعتراض ثالث اجرایی: (با ذکر مثال های ملموس)

اعتراض ثالث اجرایی در موارد متعددی قابل طرح است که برخی از رایج ترین آن ها عبارتند از:

  • توقیف ملک: فردی ملکی را به صورت عادی (با مبایعه نامه) از دیگری خریداری کرده و در آن ساکن شده است، اما پیش از انتقال رسمی سند، ملک به دلیل بدهی فروشنده توقیف می شود. خریدار می تواند با ارائه مبایعه نامه و سایر دلایل مالکیت خود، اعتراض ثالث اجرایی کند.
  • توقیف خودرو: شخصی خودرویی را از دیگری خریده و حتی وکالت نامه رسمی برای تعویض پلاک نیز اخذ کرده است، اما هنوز پلاک و سند به نام او منتقل نشده. در این اثنا، خودرو به دلیل بدهی فروشنده توقیف می شود. خریدار می تواند به استناد مبایعه نامه و وکالت نامه، اعتراض ثالث اجرایی کند.
  • توقیف حساب بانکی: ممکن است حسابی به نام فردی باز شده باشد، اما در عمل وجوه آن متعلق به شخص دیگری (ثالث) باشد. اگر این حساب توقیف شود، شخص ثالث می تواند با ارائه مدارک اثبات مالکیت وجوه، اعتراض کند.
  • توقیف اموال منقول (کالاها، وسایل خانه): تصور کنید صاحب یک مغازه، کالاهایی را خریداری کرده و در مغازه خود برای فروش عرضه کرده است. به دلیل بدهی مالک قبلی مغازه یا صاحب جواز کسب قبلی، این کالاها توقیف می شوند. صاحب فعلی کالاها می تواند با فاکتورهای خرید یا سایر دلایل مالکیت، اعتراض ثالث اجرایی کند.
  • موارد خاص مانند دستور تخلیه یا خلع ید: اگر حکم تخلیه یا خلع ید ملکی صادر شده باشد، اما شخص ثالثی مدعی حق تصرف قانونی (مثلاً اجاره نامه یا حق سکونت) بر آن ملک باشد، می تواند اعتراض ثالث اجرایی کند تا از اجرای حکمی که به حقوق او لطمه می زند، جلوگیری نماید.

این مثال ها نشان می دهند که اعتراض ثالث اجرایی در هر موردی که عملیات اجرایی بر مالی صورت گیرد و شخص ثالث مدعی حقی بر آن مال باشد، کاربرد دارد و می تواند ابزاری مؤثر برای دفاع از حقوق تضییع شده باشد.

شرایط اساسی برای طرح دعوای اعتراض ثالث اجرایی

طرح دعوای اعتراض ثالث اجرایی، مانند هر دعوای حقوقی دیگری، مستلزم رعایت شرایط و ارکان خاصی است که بدون وجود آن ها، دادگاه به دعوا رسیدگی نخواهد کرد یا آن را رد خواهد نمود. شناخت دقیق این شرایط برای هر متقاضی ضروری است تا بتواند با آمادگی کامل و به صورت صحیح، اقدام به احقاق حق خود کند.

الف) ثالث بودن معترض: عدم دخالت در دعوای اصلی و عدم شمول حکم بر وی

اساسی ترین شرط برای طرح دعوای اعتراض ثالث اجرایی، این است که شخص معترض واقعاً «ثالث» باشد. به این معنا که:

  • عدم دخالت در دعوای اصلی: معترض نباید به هیچ عنوان (نه به عنوان خواهان، نه به عنوان خوانده، و نه حتی به عنوان وارد ثالث یا مجلوب ثالث) در دعوای اصلی که منجر به صدور حکم و شروع عملیات اجرایی شده، شرکت داشته باشد.
  • عدم شمول حکم بر وی: حکم صادر شده نباید مستقیماً شامل معترض باشد. اگرچه اجرای حکم ممکن است به صورت غیرمستقیم به حقوق ثالث لطمه بزند، اما او نباید به عنوان یکی از محکوم له یا محکوم علیه اصلی در متن حکم ذکر شده باشد یا از افراد مشمول آن حکم محسوب شود.

اگر شخصی به هر دلیلی در دعوای اصلی طرف بوده و اکنون به عملیات اجرایی اعتراض دارد، راهکار او اعتراض ثالث اجرایی نیست، بلکه باید از سایر طرق اعتراض به رأی (مانند تجدیدنظرخواهی، فرجام خواهی یا اعاده دادرسی) استفاده کند، البته در صورت انقضاء مواعد و شرایط قانونی آن.

ب) وجود عملیات اجرایی: توقیف مال یا شروع اقدامات اجرایی علیه مال معترض

یکی دیگر از شرایط بنیادین، وجود عملیات اجرایی بالفعل یا قریب الوقوع است. صرف صدور حکم، بدون اینکه اقدامی برای اجرای آن آغاز شده باشد، مجوز طرح اعتراض ثالث اجرایی نیست. لازم است:

  • توقیف مال: مالی (منقول یا غیرمنقول) متعلق به ثالث، توسط مراجع قضایی یا اداره ثبت اسناد و املاک، به موجب دستور اجرایی توقیف شده باشد. این توقیف می تواند شامل مسدود شدن حساب بانکی، توقیف خودرو، یا بازداشت سند ملک باشد.
  • شروع اقدامات اجرایی: اقداماتی مانند مزایده مال توقیف شده، دستور تخلیه یا خلع ید، یا سایر اقدامات اجرایی که مستقیماً بر حقوق ثالث تأثیر می گذارد، آغاز شده باشد.

به عبارت دیگر، اعتراض ثالث اجرایی، ابزاری برای مقابله با یک وضعیت عینی و ملموس در مرحله اجراست، نه صرفاً نگرانی از یک احتمال آینده.

ج) داشتن حق یا مالکیت: اثبات حق معترض بر مال توقیف شده (انواع مستندات)

معترض باید برای خود حقی بر مال توقیف شده قائل باشد و بتواند این حق را اثبات کند. این حق می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • مالکیت: ادعای مالکیت تام بر مال (مثلاً خرید خودرو با قولنامه، خرید ملک با مبایعه نامه).
  • حق عینی تبعی: مانند حق رهن، حق انتفاع، یا حق سرقفلی.
  • سایر حقوق قانونی: که به نحوی به مال توقیف شده تعلق دارد و اجرای حکم آن را تضییع می کند.

برای اثبات این حق، معترض می تواند از مستندات مختلفی استفاده کند که اهمیت آن ها از سند رسمی به سند عادی و سپس به شهادت و اقرار، کاهش می یابد. به عنوان مثال: سند رسمی مالکیت، مبایعه نامه رسمی یا عادی، وکالت نامه بلاعزل، قرارداد اجاره، فاکتورهای خرید، شهادت شهود، اقرار محکوم علیه، یا حتی ارجاع به کارشناسی.

د) عدم نیاز به تشریفات آیین دادرسی مدنی: تبیین تفاوت با اعتراض ثالث اصلی از نظر شکلی و هزینه دادرسی

یکی از ویژگی های مهم اعتراض ثالث اجرایی، که در ماده ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی نیز تصریح شده، این است که این دعوا «بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی» رسیدگی می شود. این عبارت به معنای:

  • عدم نیاز به تقدیم دادخواست به فرم چاپی: هرچند در عمل، دفاتر خدمات قضایی معمولاً فرم دادخواست را برای آن تکمیل می کنند، اما از نظر قانونی، یک درخواست ساده نیز کفایت می کند.
  • عدم نیاز به پرداخت هزینه دادرسی به نرخ دعاوی مالی: هزینه دادرسی اعتراض ثالث اجرایی معمولاً ثابت و پایین تر از دعاوی مالی است، چرا که هدف، صرفاً رفع یک توقیف است نه اثبات مالکیت به ارزش واقعی مال. (البته این رویه در برخی شعب متفاوت است و ممکن است هزینه دادرسی دعاوی مالی اخذ شود که محل مناقشه است).
  • رسیدگی خارج از نوبت و فوری: دادگاه مکلف است به این دعاوی به صورت سریع و خارج از نوبت رسیدگی کند تا از تضییع بیشتر حقوق ثالث جلوگیری شود.

این تفاوت ها، اعتراض ثالث اجرایی را از نظر شکلی از اعتراض ثالث اصلی که نیاز به دادخواست رسمی، پرداخت هزینه دادرسی مالی، و رعایت کامل تشریفات آیین دادرسی مدنی دارد، متمایز می کند و فرآیند احقاق حق را برای اشخاص ثالث تسهیل می بخشد.

مرجع صالح برای رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی

شناخت مرجع صالح برای رسیدگی به دعوای اعتراض ثالث اجرایی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، چرا که طرح دعوا در مرجع غیرصالح می تواند منجر به اطاله دادرسی و تضییع حقوق معترض شود. صلاحیت مرجع رسیدگی کننده، بسته به اینکه عملیات اجرایی از سوی کدام مرجع آغاز شده باشد، متفاوت خواهد بود.

الف) دادگاه صادرکننده اجراییه (دادگاه مجری حکم): تبیین صلاحیت محلی و ذاتی

اصل کلی و قاعده آمره در خصوص صلاحیت رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی، مطابق با مواد ۱۴۶ و ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی، این است که رسیدگی به این دعوا در صلاحیت «دادگاهی است که حکم به وسیله آن اجرا می شود.»

  • صلاحیت ذاتی: از نظر ذاتی، دادگاه حقوقی (عمومی) صالح به رسیدگی به این دعاوی است. شوراهای حل اختلاف، به دلیل ماهیت قضایی و تخصصی این دعوا، عموماً فاقد صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی هستند، مگر در مواردی که نص خاص قانونی وجود داشته باشد و یا در حد دعاوی مالی که در صلاحیت این شوراها قرار می گیرد، اما رویکرد غالب، عدم صلاحیت شوراهای حل اختلاف در این زمینه است.
  • صلاحیت محلی: از نظر محلی، دادگاهی که عملیات اجرایی را انجام می دهد، صالح به رسیدگی است. به عنوان مثال، اگر حکمی از دادگاه عمومی تهران صادر شده و شعبه اجرای احکام همان دادگاه در حال توقیف مالی در کرج است، دادگاه مجری حکم (دادگاه تهران) صالح به رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی است. این رویکرد به منظور تمرکز رسیدگی و آشنایی دادگاه با جزئیات پرونده اصلی و اجرایی است.

ب) اجرای احکام اسناد رسمی و ثبت: در مواردی که توقیف از طریق اداره ثبت انجام شده است

در برخی موارد، عملیات اجرایی نه از طریق دادگاه، بلکه از طریق اداره اجرای ثبت اسناد و املاک صورت می گیرد. این حالت زمانی رخ می دهد که محکوم به (مثلاً مهریه، وجه چک یا سند رهنی) مستند به یک سند رسمی لازم الاجرا (مانند سند نکاحیه، چک، یا سند رسمی رهن) باشد. در این شرایط:

  • اگر توقیف مال توسط اداره ثبت انجام شده باشد، دعوای اعتراض ثالث اجرایی نیز باید در دادگاه محل وقوع مال (در مورد اموال غیرمنقول) یا دادگاه محل استقرار اداره ثبت (در مورد اموال منقول) مطرح شود.
  • دادگاه صالح در اینجا، دادگاهی است که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد (دادگاه عمومی حقوقی) و به عنوان مرجع قضایی ناظر بر عملکرد اداره ثبت، به اعتراض رسیدگی می کند. به عنوان مثال، اگر ملکی در اصفهان به دلیل مهریه از طریق اداره ثبت توقیف شده باشد، دادگاه عمومی حقوقی اصفهان مرجع صالح برای رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی خواهد بود.

ج) شوراهای حل اختلاف: آیا صلاحیت رسیدگی دارند؟ بررسی رویه قضایی

همان طور که پیش تر اشاره شد، در خصوص صلاحیت شوراهای حل اختلاف برای رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی، رویه قضایی و نظریات حقوقی متفاوت است. با این حال، نظر غالب و منطقی این است که:

  • شوراهای حل اختلاف عمدتاً برای حل وفصل اختلافات با ارزش مالی محدود و دعاوی ساده تر تشکیل شده اند. دعوای اعتراض ثالث اجرایی، هرچند از برخی تشریفات معاف است، اما از حیث ماهیت خود، یک دعوای حقوقی پیچیده است که مستلزم بررسی اسناد، دلایل و احکام حقوقی است که فراتر از صلاحیت عمومی شوراهاست.
  • رأی وحدت رویه شماره ۷۲۵ دیوان عالی کشور (که در ادامه به تفصیل بررسی خواهد شد) به صراحت بیان می دارد که «اختلاف ناشی از اجرای احکام، راجع به دادگاهی است که حکم توسط آن دادگاه اجرا می شود و رسیدگی به اعتراض شخص ثالث، نسبت به اموال توقیف شده، با توجه به مادتین ۱۴۶ و ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی با همان دادگاه است.» این رأی بر صلاحیت دادگاه های عمومی حقوقی تأکید دارد و عملاً صلاحیت شوراهای حل اختلاف را در این زمینه نفی می کند.

بنابراین، توصیه اکید می شود که برای طرح دعوای اعتراض ثالث اجرایی، حتماً به دادگاه عمومی حقوقی صالح مراجعه شود تا از رد دعوا به دلیل عدم صلاحیت و اتلاف وقت جلوگیری گردد.

مراحل عملی و نحوه رسیدگی به دعوای اعتراض ثالث اجرایی

درک مراحل عملی و نحوه رسیدگی به دعوای اعتراض ثالث اجرایی برای اشخاص ثالثی که قصد دفاع از حقوق خود را دارند، بسیار حائز اهمیت است. این فرآیند، هرچند از برخی تشریفات آیین دادرسی مدنی معاف شده، اما نیازمند رعایت دقت و تقدیم مستندات کافی است.

الف) تنظیم درخواست/دادخواست: نکات مهم در نگارش و ارائه خواسته (رفع توقیف، ابطال عملیات اجرایی)

با وجود اینکه ماده ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی، اعتراض ثالث اجرایی را «بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی» مجاز می داند، اما در رویه عملی فعلی، تنظیم درخواست در قالب یک دادخواست از طریق دفاتر خدمات الکترونیک قضایی رایج و حتی ضروری است. نکات مهم در تنظیم این درخواست/دادخواست عبارتند از:

  • خواهان: مشخصات کامل شخص ثالث معترض.
  • خوانده: محکوم له (کسی که به نفع او حکم صادر و اجرا می شود)، محکوم علیه (کسی که مال به نام او توقیف شده است)، و در صورت لزوم، مرجع توقیف کننده (مانند اداره ثبت).
  • خواسته: خواسته اصلی باید به صراحت «رفع توقیف» از مال مورد نظر و «ابطال عملیات اجرایی» نسبت به آن مال باشد. در برخی موارد خاص، ممکن است خواسته «ابطال اجراییه» نیز مطرح شود.
  • شرح ماجرا: شرح دقیق و موجز وقایع شامل تاریخ خرید مال، تاریخ توقیف، و نحوه اطلاع معترض از توقیف.
  • دلایل و مستندات: فهرست دقیق و کامل تمامی مدارک و مستنداتی که برای اثبات مالکیت یا حق معترض لازم است (که در بخش بعدی بیشتر توضیح داده خواهد شد).

ب) ارائه مستندات:

اثبات حق معترض بر مال توقیف شده، ستون فقرات دعوای اعتراض ثالث اجرایی است. مستندات به شرح زیر دسته بندی می شوند:

  • سند رسمی: نقش و اعتبار آن (مبایعه نامه رسمی، سند مالکیت): سند رسمی قوی ترین دلیل اثبات مالکیت است. اگر ادعای ثالث مستند به سند رسمی باشد که تاریخ آن مقدم بر تاریخ توقیف است، عملیات اجرایی فوراً متوقف و توقیف رفع می شود (ماده ۱۴۶ ق.ا.ا.م). این اسناد شامل سند مالکیت رسمی، اجاره نامه رسمی، سند رهن رسمی و … است.
  • سند عادی: شرایط اثبات، اخذ تأمین و اهمیت تاریخ سند (مقدم بودن تاریخ سند بر توقیف): در صورتی که معترض سند رسمی نداشته باشد و تنها به سند عادی (مانند مبایعه نامه عادی، قولنامه، دست نوشته) استناد کند، پذیرش ادعای او کمی پیچیده تر است. در این حالت، دادگاه به دعوا رسیدگی کرده و در صورت قوی دانستن دلایل و مستندات ثالث، می تواند قرار توقف عملیات اجرایی را صادر کند. معمولاً برای صدور این قرار، دادگاه از معترض «تأمین مناسب» (وثیقه نقدی یا غیرنقدی) اخذ می کند تا در صورت رد اعتراض، خسارات احتمالی محکوم له جبران شود. نکته حیاتی، مقدم بودن تاریخ سند عادی بر تاریخ توقیف است؛ سندی که بعد از توقیف تنظیم شده باشد، اعتبار کمتری خواهد داشت.
  • شهادت شهود و اقرار: در کنار اسناد، شهادت شهود آگاه و مطلع، و اقرار محکوم علیه (فروشنده مال توقیف شده) به اینکه مال متعلق به ثالث است، می تواند به اثبات ادعای ثالث کمک کند.
  • ارجاع به کارشناسی (خط، ثبت، املاک): در مواردی که اصالت سند عادی مورد تردید باشد، یا نیاز به تطبیق حدود اربعه یک ملک با اسناد ثبتی باشد، دادگاه می تواند موضوع را به کارشناس خط، کارشناس ثبت یا کارشناس رسمی دادگستری در امور املاک ارجاع دهد.

ج) درخواست صدور قرار توقف عملیات اجرایی: شرایط، مستندات لازم، نقش تأمین

یکی از مهم ترین درخواست های جانبی در دعوای اعتراض ثالث اجرایی، درخواست صدور قرار توقف عملیات اجرایی است. هدف از این قرار، جلوگیری از ادامه اقدامات اجرایی (مانند مزایده یا تخلیه) تا زمان صدور رأی نهایی در خصوص اعتراض ثالث است. شرایط صدور این قرار عبارتند از:

  • درخواست صریح ثالث: معترض باید صراحتاً درخواست توقف عملیات اجرایی را مطرح کند.
  • وجود دلایل و مستندات قوی: دادگاه باید دلایل و مستندات ارائه شده توسط ثالث را برای اثبات حق وی «قوی» بداند (ماده ۱۴۷ ق.ا.ا.م).
  • اخذ تأمین مناسب: دادگاه معمولاً برای جبران خسارت احتمالی محکوم له در صورت رد اعتراض، از معترض «تأمین مناسب» (مانند وثیقه نقدی، ضمانت نامه بانکی یا توقیف مال دیگری) اخذ می کند. این تأمین نقش حیاتی در حمایت از منافع محکوم له دارد.

د) نحوه رسیدگی در دادگاه: رسیدگی فوری و خارج از نوبت، حضور طرفین، ارائه لایحه دفاعیه

مطابق ماده ۱۴۷ ق.ا.ا.م، دادگاه به دعوای اعتراض ثالث اجرایی «خارج از نوبت و بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی» رسیدگی می کند. این بدان معناست که:

  • فوریت: پرونده در اولویت رسیدگی قرار می گیرد.
  • ساده سازی: نیازی به انجام برخی تشریفات معمول در دعاوی حقوقی نیست، اما ابلاغ وقت رسیدگی به طرفین و امکان دفاع آن ها همچنان رعایت می شود.
  • حضور طرفین: دادگاه طرفین (ثالث معترض، محکوم له، و محکوم علیه) را برای ادای توضیحات و ارائه دلایل دعوت می کند.
  • ارائه لایحه دفاعیه: طرفین فرصت دارند تا لوایح دفاعیه خود را ارائه کرده و مستندات خود را تکمیل کنند.

ه) صدور رأی: ابطال عملیات اجرایی یا رد اعتراض

در نهایت، پس از بررسی دلایل و مستندات و شنیدن دفاعیات طرفین، دادگاه یکی از دو نوع رأی زیر را صادر می کند:

  • پذیرش اعتراض و ابطال عملیات اجرایی: در صورتی که دادگاه حقانیت شخص ثالث را احراز کند، حکم به رفع توقیف از مال مورد نظر و ابطال عملیات اجرایی نسبت به آن مال صادر می کند.
  • رد اعتراض: اگر دادگاه دلایل ثالث را کافی نداند یا حقانیت او را اثبات نکند، حکم به رد اعتراض صادر می شود و عملیات اجرایی نسبت به مال توقیف شده ادامه می یابد. در این صورت، اگر معترض تأمین سپرده باشد، محکوم له می تواند از آن تأمین، خسارات وارده را جبران کند.

آرای وحدت رویه و نظریات مشورتی مهم در خصوص اعتراض ثالث اجرایی

آرای وحدت رویه و نظریات مشورتی اداره حقوقی قوه قضائیه، نقش کلیدی در تبیین و یکنواخت سازی رویه قضایی دارند. در خصوص اعتراض ثالث اجرایی، چندین رأی وحدت رویه مهم صادر شده که راهگشای بسیاری از ابهامات بوده اند.

الف) رأی وحدت رویه شماره ۷۲۵ دیوان عالی کشور: تبیین دقیق مفاد و آثار آن بر صلاحیت و تجدیدنظرخواهی

یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین آرای وحدت رویه در زمینه اعتراض ثالث اجرایی، رأی شماره ۷۲۵ مورخ ۱۳۸۹/۰۹/۰۹ هیئت عمومی دیوان عالی کشور است. این رأی به ابهامات اساسی در خصوص مرجع صالح و قابلیت تجدیدنظرخواهی از آرای صادره در اعتراض ثالث اجرایی پاسخ داده است:

  • صلاحیت: این رأی صراحتاً بیان می کند: «اختلاف ناشی از اجرای احکام، راجع به دادگاهی است که حکم توسط آن دادگاه اجرا می شود و رسیدگی به اعتراض شخص ثالث، نسبت به اموال توقیف شده، با توجه به مادتین ۱۴۶ و ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی با همان دادگاه است.» این بند به وضوح بر صلاحیت دادگاهی که عملیات اجرایی را انجام می دهد، تأکید می کند و اختلافات موجود در این زمینه را مرتفع می سازد. این امر به معنای تأکید بر صلاحیت دادگاه عمومی حقوقی و عدم صلاحیت شوراهای حل اختلاف در اغلب موارد است.
  • تجدیدنظرخواهی: رأی وحدت رویه ۷۲۵ همچنین مقرر می دارد: «آرای صادره در مقام رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی، از احکام قابل تجدیدنظر هستند.» این بند، حق تجدیدنظرخواهی را برای طرفین دعوا از آرای صادره در اعتراض ثالث اجرایی به رسمیت می شناسد و با ماده ۱۴۸ قانون اجرای احکام مدنی مطابقت دارد. این مهم به این معناست که برخلاف برخی رویه های قبلی که ممکن بود رأی دادگاه بدوی را قطعی تلقی کنند، اکنون امکان بررسی مجدد پرونده در مرحله تجدیدنظر فراهم است.

آثار این رأی وحدت رویه، ایجاد رویه ای واحد و الزام آور برای تمامی محاکم در سراسر کشور است که به شفافیت و قابلیت پیش بینی بیشتر در پرونده های اعتراض ثالث اجرایی کمک شایانی کرده است.

ب) بررسی سایر آرای وحدت رویه و نظرات مشورتی: مواردی که به ابهامات رویه ای پاسخ داده اند

علاوه بر رأی وحدت رویه ۷۲۵، دیوان عالی کشور و اداره حقوقی قوه قضائیه، در موارد متعددی به ابهامات رویه ای پاسخ داده اند که برخی از آن ها عبارتند از:

  • تاریخ سند عادی: نظریات مشورتی متعددی بر اهمیت «مقدم بودن تاریخ سند عادی بر تاریخ توقیف» تأکید دارند. اگرچه سند عادی به خودی خود اثبات کننده مالکیت نیست، اما قدمت آن نسبت به زمان توقیف، می تواند از اهمیت بالایی در اثبات حق ثالث برخوردار باشد.
  • تأمین در سند عادی: نظریات مشورتی و رویه قضایی بر لزوم اخذ تأمین مناسب از معترض ثالثی که به سند عادی استناد می کند، تأکید دارند تا حقوق احتمالی محکوم له در صورت رد اعتراض، محفوظ بماند.
  • معافیت از تشریفات: تأکید بر اینکه «عدم رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی» در ماده ۱۴۷ ق.ا.ا.م به معنای نادیده گرفتن حقوق دفاعی طرفین یا اصول دادرسی عادلانه نیست، بلکه هدف آن تسریع در رسیدگی و معافیت از برخی الزامات شکلی است (مانند عدم نیاز به ثبت دادخواست به شکل رسمی با هزینه دادرسی مالی).

ج) تحلیل رویه قضایی جدید و چالش ها: مواردی که همچنان محل اختلاف هستند

با وجود آرای وحدت رویه و نظریات مشورتی، همچنان برخی چالش ها و اختلافات رویه ای در محاکم مشاهده می شود:

  • میزان تأمین: در خصوص میزان و نوع تأمین مناسب که دادگاه باید از معترض ثالث اخذ کند، رویه واحدی وجود ندارد. برخی دادگاه ها مبلغ تأمین را معادل کل محکوم به و برخی دیگر، آن را مبلغی کمتر (مانند ده تا سی درصد) تعیین می کنند.
  • صلاحیت در موارد توقیف ثبتی: اگرچه اصل کلی بر صلاحیت دادگاه محل وقوع ملک است، اما در برخی موارد عملی، ابهاماتی در خصوص مرجع دقیق دادگاه صالح برای اعتراض به عملیات اجرایی اداره ثبت به وجود می آید.
  • موارد خاص مانند وکالت بلاعزل: در پرونده هایی که شخص ثالث با وکالت بلاعزل، مالک مال شده اما سند رسمی به نام وی منتقل نشده، اثبات مالکیت و رفع توقیف ممکن است با چالش هایی همراه باشد، به خصوص اگر تاریخ وکالت بلاعزل نسبت به تاریخ توقیف، متأخر باشد یا از تاریخ آن زمان زیادی گذشته باشد.

این چالش ها نشان می دهند که با وجود پیشرفت های حقوقی، ماهیت پیچیده و جزئیات فراوان پرونده های حقوقی، همواره نیاز به تفسیر و اجتهاد قضایی را در کنار نظرات مشورتی و آرای وحدت رویه، ضروری می سازد.

آثار و تبعات رأی صادره در خصوص اعتراض ثالث اجرایی

رأی صادره توسط دادگاه در خصوص دعوای اعتراض ثالث اجرایی، دارای آثار و تبعات حقوقی مهمی برای تمامی ذینفعان، شامل شخص ثالث معترض، محکوم له و محکوم علیه، خواهد بود. این آثار، بسته به پذیرش یا رد اعتراض، متفاوت است.

الف) در صورت پذیرش اعتراض: رفع توقیف، ابطال عملیات اجرایی، استیفای حقوق ثالث

اگر دادگاه پس از بررسی دلایل و مستندات، حقانیت شخص ثالث را احراز کند و اعتراض او را بپذیرد، آثار زیر مترتب خواهد شد:

  • رفع توقیف از مال: مهم ترین نتیجه، رفع توقیف از مالی است که به ناحق توقیف شده بود. این امر می تواند شامل رفع مسدودی حساب بانکی، رفع توقیف از خودرو، یا خارج شدن ملک از حالت بازداشت باشد.
  • ابطال عملیات اجرایی: تمامی اقدامات اجرایی که نسبت به آن مال انجام شده بود (مانند مزایده، کارشناسی و…)، ابطال و بی اثر خواهد شد.
  • استیفای حقوق ثالث: شخص ثالث می تواند مالکیت یا حق خود را بر مال به طور کامل استیفا کند و از آن بهره مند شود.
  • استرداد تأمین: در صورتی که شخص ثالث برای صدور قرار توقف عملیات اجرایی، تأمین سپرده باشد، با پذیرش اعتراض و قطعی شدن رأی، می تواند تأمین خود را مسترد کند.

ب) در صورت رد اعتراض: ادامه عملیات اجرایی، امکان مسئولیت معترض

چنانچه دادگاه دلایل شخص ثالث را کافی نداند یا حقانیت او را اثبات نکند و حکم به رد اعتراض صادر کند، آثار زیر به دنبال خواهد داشت:

  • ادامه عملیات اجرایی: عملیات اجرایی نسبت به مال توقیف شده ادامه پیدا می کند و محکوم له می تواند روند اجرای حکم را تا حصول نتیجه ادامه دهد.
  • مسئولیت معترض (در صورت سوء نیت یا ورود خسارت): اگر معترض با سوء نیت و بدون داشتن حق، اقدام به طرح اعتراض ثالث اجرایی کرده باشد و این امر منجر به ورود خسارت به محکوم له یا تأخیر در اجرای حکم شده باشد، ممکن است مطابق ماده ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی، مسئول جبران خسارات وارده باشد. همچنین، اگر معترض تأمین سپرده باشد، محکوم له می تواند خسارات خود را از محل آن تأمین مطالبه کند.

ج) قابلیت تجدیدنظرخواهی: مهلت و مرجع تجدیدنظر (با استناد به ماده ۱۴۸ ق.ا.ا.م)

مطابق ماده ۱۴۸ قانون اجرای احکام مدنی و همچنین رأی وحدت رویه شماره ۷۲۵ دیوان عالی کشور، آرای صادره در خصوص اعتراض ثالث اجرایی، قابل تجدیدنظرخواهی هستند. این بدین معناست که طرفین دعوا (ثالث، محکوم له، محکوم علیه) می توانند در صورت عدم رضایت از رأی دادگاه بدوی، نسبت به آن اعتراض و تقاضای تجدیدنظر کنند.

  • مهلت تجدیدنظرخواهی: مهلت تجدیدنظرخواهی ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ رأی دادگاه بدوی است.
  • مرجع تجدیدنظر: مرجع صالح برای رسیدگی به تجدیدنظرخواهی، دادگاه تجدیدنظر استان است که رأی دادگاه بدوی را صادر کرده است.

د) آیا تجدیدنظرخواهی مانع اجرای حکم است؟ توضیح استثنائات

اصل کلی در قانون آیین دادرسی مدنی این است که تجدیدنظرخواهی، مانع از اجرای حکم قطعی دادگاه بدوی (در مواردی که حکم قابل اجراست) نمی شود، مگر اینکه قانون استثنا کرده باشد. در مورد اعتراض ثالث اجرایی نیز، این اصل برقرار است:

  • اصل عدم توقف: تجدیدنظرخواهی از رأی صادره در خصوص اعتراض ثالث اجرایی، به خودی خود مانع از ادامه عملیات اجرایی نیست. به عبارت دیگر، اگر اعتراض ثالث در مرحله بدوی رد شده باشد، محکوم له می تواند عملیات اجرایی را ادامه دهد، حتی اگر ثالث از آن رأی تجدیدنظرخواهی کرده باشد.
  • استثنا: دستور توقف از مرجع تجدیدنظر: تنها در صورتی که دادگاه تجدیدنظر (مرجع رسیدگی کننده به تجدیدنظرخواهی) با بررسی پرونده و احراز دلایل قوی، «دستور موقت توقف عملیات اجرایی» را صادر کند، اجرای حکم تا تعیین تکلیف نهایی متوقف خواهد شد. این درخواست معمولاً همراه با تأمین مناسب از سوی متقاضی همراه است.

این نکته حاکی از اهمیت سرعت عمل در پرونده های اجرایی و لزوم پیگیری دقیق مراحل قانونی است.

نکات کاربردی، هشدارها و توصیه های حقوقی

در کنار دانش حقوقی، آگاهی از نکات کاربردی و توصیه های حقوقی می تواند به اشخاص ثالث در مواجهه با توقیف اموال کمک شایانی کند. این موارد، حاصل تجربیات عملی در پرونده های حقوقی هستند و می توانند از تضییع حقوق پیشگیری نمایند.

اهمیت سرعت عمل و اقدامات به موقع

در پرونده های اجرایی، زمان اغلب یک عامل حیاتی است. به محض اطلاع از توقیف مال یا شروع عملیات اجرایی نسبت به مالی که ادعای حق بر آن دارید، لازم است با سرعت عمل بالا و بدون فوت وقت، نسبت به جمع آوری مدارک و طرح دعوای اعتراض ثالث اجرایی اقدام کنید. تأخیر در این زمینه می تواند منجر به انجام مراحل غیرقابل بازگشت عملیات اجرایی (مانند مزایده و انتقال مال) شده و احقاق حق را بسیار دشوارتر سازد.

ضرورت مشاوره با وکیل متخصص (به ویژه در پرونده های پیچیده)

هرچند این مقاله سعی در ارائه راهنمایی جامع دارد، اما ماهیت پیچیده مسائل حقوقی و تفاوت های ظریف هر پرونده، مشاوره با وکیل متخصص را ضروری می سازد. یک وکیل مجرب می تواند:

  • صلاحیت دقیق دادگاه را تشخیص دهد.
  • بهترین مستندات و دلایل را برای اثبات حق شما شناسایی کند.
  • دادخواست یا درخواست را به شیوه صحیح تنظیم نماید.
  • میزان و نحوه درخواست تأمین برای توقف عملیات اجرایی را مدیریت کند.
  • در مراحل رسیدگی و دفاع، از حقوق شما به نحو مؤثر دفاع نماید.

این اهمیت به ویژه در پرونده هایی که مستندات کافی نیستند (سند عادی)، یا پای معاملات پیچیده در میان است، دوچندان می شود.

جمع آوری مدارک و مستندات قوی و قابل اثبات

همان طور که در بخش های قبلی توضیح داده شد، قدرت ادعای ثالث به قدرت مستندات او بستگی دارد. لذا، از همان ابتدا باید تمامی مدارک و شواهد دال بر مالکیت یا حق خود را به دقت جمع آوری و ارائه کنید. این مدارک شامل:

  • سند رسمی (در صورت وجود)
  • مبایعه نامه یا قولنامه (عادی یا رسمی) با تاریخ مقدم بر توقیف
  • فاکتورهای خرید، رسید پرداخت، تراکنش های بانکی
  • شهادت نامه شهود آگاه
  • قراردادهای مرتبط (اجاره، رهن، مشارکت)

مراقب تبانی فروشنده و همسرش (در مورد مهریه) باشید

در بسیاری از پرونده های اعتراض ثالث اجرایی، به ویژه در مورد توقیف املاک یا خودروها، مشاهده می شود که مال به دلیل مطالبه مهریه توسط همسر محکوم علیه (فروشنده) توقیف شده است. در برخی موارد نادر، ممکن است این توقیف با تبانی زوجین و به منظور فرار از دین یا تضییع حقوق خریدار (شخص ثالث) صورت گرفته باشد. در این شرایط:

  • به دقت تاریخ معاملات و توقیف را بررسی کنید.
  • سعی کنید سوء نیت فروشنده و همسرش را اثبات کنید (که البته دشوار است).
  • به مستنداتی نظیر زمان خرید مال، زمان توقیف، و تاریخ ازدواج و مطالبه مهریه توجه ویژه داشته باشید.

نکات مربوط به توقیف اموال در رهن بانک

اگر مالی (مانند ملک یا خودرو) که توقیف شده، قبلاً در رهن بانک یا سایر مؤسسات مالی و اعتباری باشد، این موضوع پیچیدگی های خاص خود را دارد. در این موارد:

  • حقوق مرتهن (بانک) بر حقوق سایر بستانکاران مقدم است.
  • حتی با پذیرش اعتراض ثالث، مال همچنان در رهن بانک باقی می ماند و ثالث باید بدهی مربوط به رهن را پرداخت کند تا امکان فک رهن و انتقال کامل وجود داشته باشد.
  • معترض ثالث باید این واقعیت را در نظر بگیرد و در صورت تمایل، با بانک جهت تسویه بدهی و فک رهن هماهنگ کند.

مسئولیت ناشی از اعتراض واهی یا سوء نیت (ماده ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی)

ماده ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی به صراحت بیان می کند که اگر اعتراض ثالث به دلیل عدم وجود حق یا سوء نیت رد شود و این امر منجر به ورود خسارت به محکوم له شده باشد، شخص ثالث مسئول جبران آن خسارات است. این مسئولیت به منظور جلوگیری از طرح دعاوی بی اساس و سوء استفاده از این ابزار قانونی است. بنابراین، قبل از طرح اعتراض، از حقانیت خود اطمینان حاصل کرده و با مستندات قوی اقدام کنید.

نمونه عملی دادخواست اعتراض ثالث اجرایی

نمونه زیر، ساختار کلی یک دادخواست اعتراض ثالث اجرایی برای رفع توقیف ملک است و باید بر اساس جزئیات هر پرونده تکمیل و شخصی سازی شود. این نمونه صرفاً برای درک نحوه تنظیم ارائه شده و توصیه می شود برای نگارش دقیق، حتماً با وکیل متخصص مشورت نمایید.

نمونه دادخواست اعتراض ثالث اجرایی (برای ملک)


خواهان: (مشخصات کامل شخص ثالث معترض: نام، نام خانوادگی، نام پدر، کد ملی، آدرس)
خواندگان:
  1. (مشخصات کامل محکوم له: نام، نام خانوادگی، نام پدر، کد ملی، آدرس)
  2. (مشخصات کامل محکوم علیه: نام، نام خانوادگی، نام پدر، کد ملی، آدرس)
وکیل/نماینده قانونی: (در صورت وجود)

خواسته:
  1. صدور حکم بر ابطال عملیات اجرایی و رفع توقیف از پلاک ثبتی ...... (شماره پلاک) فرعی از ...... (شماره پلاک) اصلی، واقع در بخش ...... (شماره بخش ثبتی) شهرستان ...... (نام شهرستان).
  2. صدور قرار توقف عملیات اجرایی تا زمان رسیدگی و صدور حکم نهایی (با تودیع تأمین مناسب).
  3. محکومیت خواندگان به پرداخت هزینه های دادرسی و حق الوکاله وکیل (در صورت حضور وکیل).

دلایل و منضمات:
  1. کپی مصدق سند مالکیت (یا مبایعه نامه رسمی/عادی) به شماره ...... مورخ ......
  2. کپی مصدق تصویر اجراییه و دستور توقیف مال
  3. کپی مصدق استعلام ثبتی ملک
  4. استشهادیه محلی (در صورت لزوم)
  5. فیش واریزی جهت تأمین (در صورت درخواست قرار توقف عملیات اجرایی)
  6. وکالت نامه (در صورت وجود وکیل)

شرح ماجرا:
احتراماً به استحضار عالی می رساند:
1. اینجانب خواهان به موجب سند مالکیت/مبایعه نامه رسمی/عادی شماره ...... مورخ ......، تمامی شش دانگ/سه دانگ (یا سهم دیگر) پلاک ثبتی ...... فرعی از ...... اصلی، واقع در بخش ...... شهرستان ...... را از خوانده ردیف 2 (محکوم علیه) خریداری نموده ام. (در صورت سند عادی، تأکید بر تاریخ مقدم بر توقیف)
2. مطابق قرارداد/سند مذکور، مبلغ معامله به طور کامل/به میزان ...... پرداخت گردیده است و ملک/مالکیت به اینجانب منتقل شده و از تاریخ ...... در تصرف و تحت مالکیت اینجانب می باشد.
3. متأسفانه اخیراً مطلع شدم که به موجب اجراییه صادره از شعبه ...... دادگاه محترم ...... در پرونده کلاسه ......، پلاک ثبتی مذکور به درخواست خوانده ردیف 1 (محکوم له) جهت وصول محکوم به، توقیف گردیده است.
4. با توجه به اینکه اینجانب شخص ثالثی هستم که هیچ گونه ارتباطی با دعوای اصلی میان خواندگان (محکوم له و محکوم علیه) نداشته و ملک مورد توقیف نیز سال ها پیش و قبل از تاریخ توقیف، به مالکیت قطعی اینجانب درآمده است، لذا توقیف مال اینجانب (ثالث) به هیچ عنوان قانونی نبوده و موجب تضییع حقوق حقیر گردیده است.
5. جهت جلوگیری از ادامه تضییع حقوق و با عنایت به فوریت امر و احتمال انجام عملیات اجرایی از قبیل کارشناسی و مزایده، بدواً صدور قرار توقف عملیات اجرایی با اخذ تأمین مناسب و سپس صدور حکم مبنی بر ابطال عملیات اجرایی و رفع توقیف از پلاک ثبتی فوق الذکر مورد استدعاست.

با تشکر و احترام
نام و نام خانوادگی خواهان
امضا و تاریخ

این نمونه شامل بخش های اصلی یک دادخواست شامل خواهان، خواندگان، خواسته، دلایل و منضمات، و شرح ماجرا است که به صورت شفاف و مستدل تنظیم شده است.

نتیجه گیری

ورود ثالث در مرحله اجرای حکم، به ویژه از طریق مکانیزم اعتراض ثالث اجرایی، یکی از مهم ترین ابزارهای حقوقی برای تضمین عدالت و حمایت از حقوق افراد بی طرف در نظام قضایی است. این سازوکار، دریچه ای را برای اشخاصی می گشاید که اموال یا حقوقشان به طور ناخواسته و در پی احکام صادره در دعاوی دیگران، در معرض خطر قرار گرفته است. درک دقیق مبانی قانونی، شرایط طرح دعوا، مرجع صالح رسیدگی، نحوه ارائه مستندات و آثار حقوقی رأی صادره، برای هر فردی که با چنین وضعیتی مواجه می شود، حیاتی است.

اهمیت اعتراض ثالث اجرایی در آن است که از اجرای احکام ناعادلانه یا اشتباه نسبت به اموال ثالث جلوگیری کرده و فرصتی برای دفاع از مالکیت و حقوق عینی فراهم می آورد. آرای وحدت رویه، به ویژه رأی شماره ۷۲۵ دیوان عالی کشور، به تبیین و یکنواخت سازی رویه قضایی کمک شایانی کرده و مسیر احقاق حق را هموارتر ساخته است. در نهایت، با توجه به پیچیدگی های حقوقی و فوریت اقدامات لازم، همواره توصیه می شود که در مواجهه با توقیف مال و نیاز به اعتراض ثالث اجرایی، حتماً از مشاوره وکلای متخصص بهره مند شوید تا با آگاهی کامل و به موقع، از تضییع حقوق خود جلوگیری کنید و با اطمینان خاطر بیشتری گام بردارید.

دکمه بازگشت به بالا