نصرت الله تاجیک در یادداشتی با عنوان «یارگیری بی فایده امارات» نوشت: در بخش اول این یادداشت تحت عنوان جزایر سه گانه شیخ زاید و طعم شیرین نزدیکی به ایران که دیروز منتشر شد با استفاده از چند سند وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات در زمینه تعامل شیخ زاید با ایران در مورد جزایر سه گانه نتیجه گرفتم او از یک طرف به قدرت ایران واقف و خواهان روابط خوب با ایران بود و از طرف دیگر زیر فشار کشور های تند رو عرب نیز قرار داشت. اما در نهایت او توانست با بازی با کارت تعامل و نزدیکی به ایران برای ایجاد توازن با قدرت های منطقه ای و تثبیت موقعیت خود و کشور تازه تاسیس امارات بهره ببرد و در این زمینه انتقادی هم به سیاست خارجی ایران در آن دوران هست چرا موضوع سه جزیره با همه مدارک و مستندات حقوقی که بسیاری توسط انگلیس تهیه شده اند در هفت سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران استخوان لای زخم نگه داشته شده و ایران نه تنها به تشکیل این کشور کمک کرده بلکه در تثبیت آن نیز موثر بوده است؛ و در نهایت نتیجه گرفتم قضیه سه جزیره فقط موضوع اماراتی-ایرانی نیست و تابعی از متغیر های متعدد از جمله عوامل سیاسی جغرافیایی ژئوپلیتیکی موقعیت و اقتدار و قدرت ایران در منطقه و ترس امارات در برابر قدرت و پهنه ژئوپلیتیکی ایران و بازی های منطقه ای و بین المللی است. با این اوصاف و آنچه در پایین خواهد آمد اگر هر یک از دو کشور به سازوکار بین المللی یا حمایت کشور ها یا اسناد در دست خود بخواهند دل ببندند وقت و منابع خویش را هدر داده اند.
این موضوعی نیست که دیگران بتوانند آن را حل کنند. هر دو طرف باید واقع بین باشند و به مواضع منطقی و بر اساس واقعیات تاریخی و توافقاتی که قبلا داشته اند بازگردند. اتفاقا بعضا هم توافقات خوبی بین دو طرف صورت گرفت که بر اساس مساعی جمیله سوءتفاهم در مورد جزیره ابوموسی رفع و حل و فصل شود. برای شکافتن موضوع نگاهی می کنیم به اتفاقاتی که در زمینه ابوموسی بین دو طرف افتاده است. در سال ۱۳۶۶ به دلایل محرمانه که امکان عمومی کردن آن نیست تصمیم ایران بر این شده بود که با ساکنین شارجه ای و امکاناتی که دارند برخورد شود. با اطلاع استانداری هرمزگان از این امر و با کمک آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ از این اقدام جلوگیری و مسوولانی که به جزیره رفته بودند اقدامات خود را نیمه تمام رها کرده و به تهران بازگشتند!
در سال ۱۳۷۱ مجددا به دلیل اقداماتی که طرف شارجه ای در ابوموسی انجام داده و درصدد جابه جایی و جایگزینی جمعیتی بود طرحی در تهران تصویب شده بود که از این کار جلوگیری و از ورود قایق خاطر که به طور هفتگی برای آوردن آذوقه و مایحتاج ساکنین شارجه ای به جزیره می آمد ممانعت به عمل آید. آقای شیخ سلطان حاکم شارجه که روابط حسنه ای با مسوولان ایرانی داشت؛ تلاش کرد با تماس با مسوولان موضوع را حل نماید که موفق نمی شود! در این میان شیخ محمد بن زاید که فردی ارتشی و چندان علاقه مند به تعامل با ایران نیست وارد میدان می شود و مشروط به انتقال پرونده از شارجه و راس الخیمه به ابوظبی حاضر می شود موضوع این سه جزیره را به جای دو حاکم دیگر رییس امارات پیگیری کند. یعنی تا این زمان موضوع جزیره ابوموسی بین شارجه و ایران مدیریت می شد و در مورد دو تنب نیز بحث مشترکی با ایران در میان نبود.
اگرچه امارات ادعا می کند از زمان اعاده حاکمیت ایران بر سه جزیره در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ درست دو روز قبل از تأسیس امارات پیوسته و با قدرت به اشغال غیرقانونی ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک توسط ایران اعتراض کرده است اما روش امارات در هفت سال قبل از پیروزی انقلاب خلاف این را نشان می دهد. نه حکام شارجه و راس الخیمه اقدامی کردند و نه رییس امارات شیخ زاید؛ و از این سال بود که پس از ۲۰ سال سکوت که شکایت لیبی عراق الجزایر و یمن از شورای امنیت سازمان ملل در این زمینه به نتیجه نرسید ادعا های ارضی خود نسبت به سه جزیره ایرانی را از سرگرفت و مدیرکل وزارت خارجه این کشور ادعا کرد که حاکمیت بر جزایر ابوموسی تنب بزرگ و تنب کوچک از دیرباز از آنِ امارات متحده عربی بوده است که خلاف واقع و اسناد در این زمینه است. وزیر خارجه امارات نیز در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۱۹۹۲ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفت: «جزایر تنب و ابوموسی از آغاز تاریخ به امارات تعلق داشتند.» در حالی که تنها ۲۰ سال از تاسیس کشوری با نام امارات متحده عربی می گذشت! از اینجا به بعد همان اتفاقاتی که در زمان شیخ زاید وقوع پیدا کرد یارگیری ها شروع و تسویه حساب های دنیای عرب با ایران به راه افتاد! و در میان کشور های عربی که با ایران مشکل داشتند در صف حامیان این ادعای ارضی قرار گرفتند و از آن زمان موضوع ادعای امارات هرساله در بیانیه های پایانی اتحادیه عرب شورای همکاری خلیج فارس و بیانیه های دوجانبه این کشور با همپیمانانش وارد شد. البته سوریه تلاش کرد دو طرف را پای میز مذاکره بکشاند و فاروق الشرع وزیر خارجه این کشور در سپتامبر ۱۹۹۲ با پیام حافظ اسد به تهران آمد و مجددا در اوایل ژانویه ۱۹۹۳ نیز عبدالحلیم خدام معاون رییس جمهور سوریه برای تلطیف روابط ایران و جهان عرب به ایران سفر کرد. اما نه این دو سفر و نه سفر مجدد وزیر خارجه سوریه در ژوییه ۱۹۹۳ به تهران و ابوظبی منجر به هیچ نتیجه ای نشد و نهایتا سوریه در اواخر اکتبر ۱۹۹۳ اعلام کرد در چهارچوب اتحادیه عرب از ادعا های امارات متحده عربی حمایت می کند!
روش و زیاده خواهی امارات به گونه ای است که حتی یادداشت تفاهم ۱۹۷۱ را هم تحمیلی می داند! و به سفر آقای احمدی نژاد رییس جمهور ایران در فروردین ماه ۱۳۹۱ به جزیره ابوموسی واکنش نشان داد و آن را «نقض آشکار حاکمیت» خود دانست! البته بین وزارت خارجه های دو کشور در این زمان مذاکراتی در جریان بود که مشکل جزایر بین دو کشور را طبق پیشنهاد ایران و آمادگی دو طرف برای مذاکرات دوجانبه و براساس تفاهم دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت آقای لاریجانی و ولیعهد امارات به صورت مذاکره دو جانبه جلو رود و در یک مقطعی هم اماراتی ها برای بیش از یک سال سکوت کردند و برخلاف رویه معمول موضوع جزایر را در نشست های شورای همکاری خلیج فارس مطرح نمی کردند. با ناتمام ماندن این روند دیپلماتیک اینکه شکل و شمایل مذاکره چگونه باشد و بر چه چیزی مذاکره صورت گیرد ابهامات فراوانی وجود دارد! مخصوصا الان با مشکلات منطقه ای و بین المللی ایران و اینکه موضوع سه جزیره فقط اماراتی- ایرانی نیست و تابعی از متغیر های متعدد از جمله عوامل سیاسی جغرافیایی ژئوپلیتیکی است طبعا به این ابهامات و دور شدن دو طرف از یکدیگر افزوده شده است که در شماره بعد به آن می پردازم. ان شاءالله!