خلاصه کتاب جنگ اقلیمی جدید: مبارزه ای برای بازپس گیری زمین ( نویسنده مایکل ای مان )
کتاب جنگ اقلیمی جدید: مبارزه ای برای بازپس گیری زمین اثر مایکل ای. مان، یک تحلیل عمیق و حیاتی از چگونگی مقاومت در برابر اقدامات اقلیمی است. این کتاب نشان می دهد که نبرد کنونی تغییرات آب و هوایی دیگر تنها انکار مستقیم علم نیست، بلکه شامل تاکتیک های ظریف تر و پیچیده تری نظیر انحراف، تفرقه، تاخیر و ناامیدی است که توسط ذی نفعان صنایع سوخت فسیلی و متحدانشان به کار گرفته می شوند. مان خوانندگان را با این استراتژی های پنهان آشنا کرده و راهکارهای جمعی و سیستمیک را برای مقابله موثر با این بحران پیشنهاد می کند.
بحران تغییرات اقلیمی، پیچیدگی های علمی، سیاسی و اجتماعی گسترده ای را در بر می گیرد که درک آن ها برای فعالان، سیاست گذاران و عموم مردم ضروری است. مایکل ای. مان، یکی از برجسته ترین اقلیم شناسان جهان، در این اثر پیشگامانه، به واکاوی جبهه های نبرد جدیدی می پردازد که در آن، انکار صریح گرمایش جهانی جای خود را به روش های زیرکانه تری برای تضعیف اراده جمعی در مواجهه با این چالش داده است. این مقاله با هدف ارائه خلاصه ای جامع و تحلیلی از کتاب جنگ اقلیمی جدید نوشته شده است تا خوانندگان را با استدلال های محوری مان، ابعاد تاکتیک های جدید جنگ اقلیمی و مسیرهای عملی برای بازپس گیری آینده سیاره مان آشنا سازد. ما در این نوشتار، نه تنها به معرفی این کتاب خواهیم پرداخت، بلکه به تحلیل نقش عوامل کلیدی و راهکارهای پیشنهادی مان برای غلبه بر این چالش ها نیز خواهیم پرداخت.
مایکل ای. مان: معمار علم اقلیم و یک جنگجو
مایکل ای. مان (Michael E. Mann) یکی از چهره های محوری در علم اقلیم شناسی مدرن است که تحقیقات او نقش اساسی در درک ما از گرمایش جهانی ایفا کرده است. او بیش از هر چیز به خاطر خلق نمودار چوب هاکی (Hockey Stick Graph) در اواخر دهه ۱۹۹۰ شناخته می شود؛ نموداری که با بازسازی دماهای گذشته کره زمین طی هزار سال اخیر، به وضوح نشان داد که افزایش دما در قرن بیستم بی سابقه و بسیار سریع تر از نوسانات طبیعی گذشته بوده است. این دستاورد علمی، شواهد محکمی برای اثبات گرمایش ناشی از فعالیت های انسانی ارائه داد و به سرعت به نمادی از اجماع علمی در مورد تغییرات اقلیمی تبدیل شد.
جایگاه علمی مان فراتر از انتشار مقالات پژوهشی بود؛ او به عنوان یکی از نویسندگان اصلی در گزارش ارزیابی سوم هیئت بین دولتی تغییرات اقلیمی (IPCC) در سال ۲۰۰۱ مشارکت داشت، نقشی که به خاطر آن به همراه سایر دانشمندان IPCC و ال گور، جایزه صلح نوبل ۲۰۰۷ را دریافت کرد. اما مسیر علمی مان همواره هموار نبوده است. تحقیقات او، به ویژه نمودار چوب هاکی، او را به سیبل حملات شدید از سوی منکران تغییرات اقلیمی و گروه های ذی نفع تبدیل کرد. او سال ها مورد افترا، تحقیقات بی اساس و کارزارهای تخریب کننده اعتبار قرار گرفت. از جمله این موارد می توان به جنجال کلایمت گیت (Climategate) اشاره کرد که در آن ایمیل های او و همکارانش به صورت غیرقانونی منتشر شد تا شبهاتی در مورد صداقت علمی آن ها ایجاد شود، هرچند تمامی تحقیقات بعدی او را از هرگونه خطایی مبرا دانستند. او همچنین با پرونده های افترا و تهدیدات متعددی مواجه شد که در برخی موارد به پیروزی های قانونی منجر گشت.
این تجربیات شخصی از جنگ های اقلیمی بود که انگیزه ای عمیق برای مان ایجاد کرد تا کتاب جنگ اقلیمی جدید را به رشته تحریر درآورد. او از نزدیک شاهد بود که چگونه نیروهای قدرتمند، نه تنها علم را انکار می کنند، بلکه با تاکتیک های جدیدتر و پیچیده تر، سعی در دلسرد کردن، گمراه کردن و ایجاد تفرقه در میان حامیان اقدام اقلیمی دارند. کتاب او نه تنها به عنوان یک منبع علمی، بلکه به عنوان یک نقشه راه برای مبارزه ای آگاهانه و موثر در این جبهه جدید، پدیدار شد. این تجربیات و پافشاری او بر حقیقت علمی، اعتبار و تخصص وی را در این حوزه بیش از پیش تقویت کرده است.
جبهه های جنگ اقلیمی جدید: تاکتیک های پیچیده
مایکل ای. مان در کتاب خود، تمایز روشنی بین جنگ اقلیمی قدیم و جنگ اقلیمی جدید قائل می شود. در جنگ اقلیمی قدیم، استراتژی اصلی، انکار صریح وجود تغییرات اقلیمی یا نقش انسان در آن بود. لابی های صنایع سوخت فسیلی و سیاستمداران همسو، با حمایت از دانشمندان منتقد و انتشار اطلاعات نادرست، تلاش می کردند تا واقعیت گرمایش جهانی را زیر سوال ببرند. با این حال، با افزایش شواهد علمی، شدیدتر شدن رویدادهای آب و هوایی شدید و افزایش آگاهی عمومی، انکار مستقیم این واقعیت دشوارتر شد.
به این ترتیب، جنگ اقلیمی جدید ظهور کرد که در آن تاکتیک ها ظریف تر و هدفمندتر شده اند. مان چهار ستون اصلی این تاکتیک های پیچیده را شناسایی می کند که به شرح زیر هستند:
- انحراف (Diversion): تمرکز را از مسئولیت های سیستمیک و شرکتی به مسئولیت های فردی منتقل می کند.
- تفرقه (Division): با ایجاد شکاف میان حامیان اقلیم، اتحاد آن ها را تضعیف می کند.
- تاخیر (Delay): با ترویج راه حل های ناکافی یا به تعویق انداختن اقدامات واقعی، زمان را می خرد.
- ناامیدی (Doomism): با القای حس بی فایدگی و فروپاشی قریب الوقوع، انگیزه برای اقدام را از بین می برد.
این تاکتیک ها عمدتاً توسط بازیگران اصلی مشخصی به کار گرفته می شوند: صنعت سوخت های فسیلی که منافع عظیمی در حفظ وضع موجود دارد، سیاستمداران و رسانه های همسو که از این منافع حمایت می کنند یا پیام های گمراه کننده را تقویت می کنند. مان تاکید می کند که درک این جبهه های جدید جنگ برای هر کسی که به دنبال مبارزه ای مؤثر علیه تغییرات اقلیمی است، حیاتی است. این شناخت به ما اجازه می دهد تا ماهیت واقعی تهدید را درک کرده و با استراتژی های مناسب، به آن پاسخ دهیم و از به هدر رفتن انرژی و منابع در نبردهای فرعی جلوگیری کنیم.
تاکتیک انحراف: تقصیر شماست! و کمپین های گمراه کننده
یکی از محوری ترین تاکتیک های جنگ اقلیمی جدید که مایکل ای. مان به تفصیل آن را بررسی می کند، انحراف مسئولیت از عاملان اصلی به افراد است. این استراتژی، پدیده ای جدید نیست و ریشه های تاریخی آن را می توان در کمپین های مشابهی در صنایع دیگر، مانند صنعت تنباکو، مشاهده کرد. در آن زمان، شرکت های دخانیات با تمرکز بر مسئولیت فردی در انتخاب مصرف سیگار، تلاش می کردند تا مسئولیت پیامدهای بهداشتی محصولات خود را از دوش بردارند. صنعت سوخت های فسیلی نیز به شکلی مشابه، این الگو را در بحث اقلیم به کار گرفته است.
نمونه بارز این انحراف، مفهوم ردپای کربن (Carbon Footprint) است. در ابتدا، این مفهوم با هدف افزایش آگاهی در مورد تأثیرات زیست محیطی فعالیت های روزمره افراد و تشویق به کاهش مصرف کربن معرفی شد. اما، همانطور که مان توضیح می دهد، این مفهوم به سرعت توسط شرکت های بزرگ سوخت فسیلی به ابزاری برای انحراف توجه از مسئولیت عظیم خود تبدیل شد. با برجسته سازی اقدامات فردی مانند استفاده از کیسه های پارچه ای، کاهش مصرف گوشت یا کمتر رانندگی کردن، بار مسئولیت بحران اقلیمی به دوش تک تک شهروندان انداخته شد، در حالی که عاملان اصلی انتشار گازهای گلخانه ای، یعنی شرکت های بزرگ صنعتی، از پاسخگویی دور ماندند.
در عصر حاضر، نقش رسانه های اجتماعی در این جنگ اطلاعاتی و تاکتیک انحراف، پررنگ تر شده است. اخبار جعلی (fake news)، ترول ها (trolls) و ارتش های ربات (bot armies) به ابزارهایی برای تضعیف جنبش اقلیم و ایجاد شکاف میان حامیان آن تبدیل شده اند. با انتشار اطلاعات نادرست و تحریک کننده، این بازیگران سعی می کنند تا فعالان محیط زیست را بر سر موضوعات فرعی و داخلی، مانند آیا وگانیسم ضروری است؟ یا آیا سفر با هواپیما مجاز است؟ به نزاع وادارند. این تاکتیک تفرقه بینداز و حکومت کن (divide and conquer)، به جای اینکه به راه حل های سیستمی بپردازد، انرژی و تمرکز فعالان را به بحث های بی پایان در مورد سبک زندگی فردی معطوف می کند.
مان تاکید می کند که: جنگ اقلیمی، نبردی علیه علم یا طبیعت نیست، بلکه نبردی علیه منافع خاص است. این جمله، چکیده اصلی مبارزه با تاکتیک های انحراف را بیان می کند و نشان می دهد که برای پیروزی، باید به ریشه های واقعی مشکل حمله کرد.
پیامدهای این تاکتیک ها بر اثربخشی حرکت های جمعی بسیار مخرب است. وقتی افراد احساس کنند که مسئولیت اصلی تنها بر دوش خودشان است، ممکن است دچار ناامیدی و بی انگیزگی شوند، زیرا می دانند که اقدامات فردی، هرچند مهم، به تنهایی نمی توانند بحرانی به این وسعت را حل کنند. این انحراف، از شکل گیری یک جبهه متحد و قدرتمند برای مطالبه تغییرات ساختاری و سیاستی جلوگیری می کند و به نفع نیروهایی است که از ادامه وضع موجود بهره می برند.
تاکتیک تاخیر: راه حل های بدون راه حل و وعده های پوچ
پس از انکار مستقیم و انحراف مسئولیت، تاکتیک سوم در جنگ اقلیمی جدید که مایکل ای. مان آن را تحلیل می کند، تاخیر است. این تاکتیک بر پایه ترویج راه حل های بدون راه حل یا راه حل های ناکافی بنا شده است که هدفشان نه حل مشکل، بلکه به تعویق انداختن اقدامات واقعی و ریشه ای است. این وعده های پوچ، زمان را برای صنایع آلاینده می خرند و از اعمال تغییرات سیستمی جلوگیری می کنند.
قیمت گذاری کربن و موانع آن
یکی از راه حل هایی که اغلب به عنوان یک ابزار اقتصادی مؤثر برای کاهش انتشار کربن مطرح می شود، قیمت گذاری کربن (Carbon Pricing) است؛ اما مان به بررسی موانع سیاسی و اقتصادی بر سر راه اجرای موثر مالیات کربن یا سیستم های تجارت انتشار (Cap and Trade) می پردازد. او نشان می دهد که چگونه لابی های قدرتمند، با ایجاد ترس از افزایش قیمت ها و از دست رفتن مشاغل، مانع از تصویب یا اجرای قوی این سیاست ها می شوند. این مقاومت ها، حتی در صورت تصویب، منجر به طرح هایی می شود که آنقدر ضعیف و پر از معافیت هستند که تأثیر چندانی بر کاهش انتشار گازهای گلخانه ای ندارند.
یارانه های پنهان و آشکار به سوخت های فسیلی
مان تاکید می کند که یکی از تناقضات بزرگ در مبارزه با تغییرات اقلیمی، ادامه حمایت های دولتی از صنایع سوخت های فسیلی است. این یارانه ها، چه به صورت مستقیم و آشکار (مانند کمک های مالی به استخراج نفت و گاز) و چه به صورت پنهان (مانند معافیت های مالیاتی یا عدم احتساب هزینه های زیست محیطی در قیمت نهایی)، تداوم فعالیت صنایع آلاینده را تضمین می کنند. این حمایت ها، گذار به انرژی های پاک را کندتر کرده و عملاً به تمدید عمر سوخت های فسیلی کمک می کنند.
فریب سبز (Greenwashing)
یکی دیگر از ابزارهای تاخیر، فریب سبز است. مان نشان می دهد که چگونه شرکت ها و صنایع آلاینده، با ادعاهای دروغین و بزرگ نمایی شده در مورد تعهدات محیط زیستی خود، سعی در بهبود چهره عمومی شان دارند. این فریب سبز، با نمایش اقدامات کوچک و بی اثر به جای تغییرات ساختاری واقعی، به مردم و سیاست گذاران این حس کاذب را می دهد که اقدامات لازم در حال انجام است، در حالی که در پس پرده، تخریب ها ادامه دارد و هیچ تعهد واقعی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای وجود ندارد.
راه حل های کاذب و ناکافی
کتاب جنگ اقلیمی جدید به بررسی دقیق چندین راه حل می پردازد که مان آن ها را ناکافی یا حتی خطرناک می داند:
- زغال سنگ پاک و گاز طبیعی به عنوان پل: این مفاهیم به عنوان توجیهی برای ادامه استفاده از سوخت های فسیلی با ادعای کاهش آلایندگی مطرح می شوند. مان این ها را صرفاً تلاشی برای به تعویق انداختن گذار کامل به انرژی های تجدیدپذیر می داند.
- مهندسی زمین (Geoengineering): راهکارهایی مانند تزریق ذرات به جو برای بازتاب نور خورشید یا جذب کربن در مقیاس وسیع، اغلب پرخطر، پرهزینه و دارای پیامدهای ناشناخته هستند. مان این رویکردها را به جای ریشه یابی مشکل (یعنی کاهش انتشار)، به مدیریت علائم آن تشبیه می کند.
- بحث بر سر انرژی هسته ای: اگرچه انرژی هسته ای می تواند نقش مهمی در گذار انرژی ایفا کند، اما بحث های پیرامون خطرات، هزینه ها و مدیریت پسماندهای آن، اغلب به گونه ای مطرح می شوند که منجر به تاخیر در اتخاذ تصمیمات جامع می شوند.
- تمرکز صرف بر سازگاری (Adaptation) به جای کاهش (Mitigation) انتشار گازها: در حالی که سازگاری با اثرات تغییرات اقلیمی ضروری است، مان هشدار می دهد که تمرکز صرف بر آن بدون کاهش ریشه ای انتشار، مانند پر کردن یک سوراخ در کشتی در حالی است که آب همچنان در حال ورود است.
شناسایی راه حل های واقعی از راه حل های نمایشی یا تاخیری، برای هرگونه اقدام مؤثر اقلیمی حیاتی است. مان خواننده را به تفکر انتقادی در مورد این پیشنهادات وادار می کند و خواستار تمرکز بر تغییرات ساختاری و سیاست گذاری های جسورانه برای کاهش سریع انتشار گازهای گلخانه ای است.
تاکتیک ناامیدی: دیگر خیلی دیر شده است!
یکی از مخرب ترین و زیرکانه ترین تاکتیک های جنگ اقلیمی جدید که مایکل ای. مان در کتاب خود به آن می پردازد، القای ناامیدی (Doomism) است. این استراتژی بر این ایده استوار است که بحران اقلیمی آنقدر شدید و غیرقابل حل است که هرگونه تلاش برای مقابله با آن بی فایده خواهد بود. هدف نهایی این تاکتیک، از بین بردن انگیزه و انرژی برای اقدام، و در نتیجه حفظ وضع موجود به نفع صنایع آلاینده است.
فروپاشی گرایی (Doomism) و پیام رسانان سرنوشت
مان از اصطلاح فروپاشی گرایی برای توصیف این رویکرد استفاده می کند که آینده ای تاریک و غیرقابل تغییر را پیش بینی می کند. پیام رسانان سرنوشت (Messengers of Doom) افرادی هستند که با تمرکز افراطی بر بدترین سناریوهای ممکن، و گاهی حتی با اغراق در مورد آن ها، این حس را القا می کنند که دیگر خیلی دیر شده است و جامعه بشری در آستانه فروپاشی قریب الوقوع است. اگرچه به رسمیت شناختن جدیت بحران اقلیمی مهم است، اما مان هشدار می دهد که فروپاشی گرایی به یک ابزار برای بی عملی تبدیل شده است. این رویکرد باعث می شود افراد احساس کنند که اقداماتشان بی معناست و در نتیجه از مشارکت در جنبش های اجتماعی یا اعمال فشار برای تغییرات سیستمی دست بکشند.
سازگاری عمیق و پذیرش انفعالی
مان همچنین به بحث های پیرامون سازگاری عمیق (Deep Adaptation) اشاره می کند. این مفهوم، که بر پذیرش انفعالی فاجعه و تمرکز بر چگونگی به خوبی فروپاشیدن تاکید دارد، می تواند به جای مبارزه فعال برای جلوگیری از بدترین پیامدها، به نوعی تسلیم و بی تفاوتی منجر شود. مان استدلال می کند که این رویکرد، در حالی که ممکن است از نیت خوبی سرچشمه گرفته باشد، ناخواسته به اهداف نیروهای بازدارنده خدمت می کند، زیرا با کاهش امید و انگیزه، راه را برای ادامه تخریب هموار می سازد.
پاسخ مایکل ای. مان: امید و اقدام جمعی
در مقابل این تاکتیک ناامیدی، مایکل ای. مان رویکردی واقع بینانه اما امیدوارکننده را پیشنهاد می کند. او اذعان دارد که حقیقت تلخ است و چالش های بزرگی در پیش داریم، اما ناامیدی را یک استراتژی برای بی عملی می داند. مان به وضوح بیان می کند که هنوز هم فرصت برای اقدام وجود دارد و سرنوشت سیاره ما هنوز در دستان خودمان است. او تاکید می کند که امید، نه یک ساده لوحی، بلکه یک پیش نیاز اساسی برای اقدام است. با اتحاد و اقدام جمعی، می توانیم نه تنها از بدترین سناریوها جلوگیری کنیم، بلکه آینده ای پایدار و عادلانه تر بسازیم. این رویکرد، انرژی لازم را برای مقابله با چالش ها فراهم می کند و به جای تسلیم شدن در برابر سرنوشت گرایی، به دنبال ساختن آینده ای بهتر است.
مسیر پیروزی: ملاقات با چالش و راهکارهای عملی
در آخرین فصول کتاب، مایکل ای. مان از مرحله تشخیص و تحلیل تاکتیک ها فراتر رفته و به مسیر پیروزی و راهکارهای عملی برای مقابله با جنگ اقلیمی جدید می پردازد. او معتقد است که با شناخت دشمن و اتحاد عمل، بازپس گیری سیاره امکان پذیر است.
شکستن مارپیچ انکار مرگ
مان اصطلاح مارپیچ انکار مرگ (Death Spiral of Denial) را برای توصیف چرخه ای به کار می برد که در آن، انکار واقعیت اقلیمی منجر به بی عملی می شود و این بی عملی به وخامت بحران دامن می زند، که خود نیز می تواند به ناامیدی بیشتر و در نتیجه انکار یا تاخیر بیشتر منجر شود. برای شکستن این مارپیچ، آگاهی و اقدام فوری ضروری است. او تاکید می کند که دیگر نمی توانیم در دام انکار یا دلسردی گرفتار شویم، بلکه باید با حقیقت روبرو شده و به طور فعالانه برای تغییر تلاش کنیم.
قدرت اتحاد و همبستگی
یکی از کلیدی ترین راهکارهای مان، تاکید بر قدرت اتحاد و همبستگی است. او بیان می کند که تاکتیک های تفرقه، هدفشان ایجاد شکاف میان گروه های مختلف حامی اقلیم است، اما تنها راه مقابله با آن، هم صدا شدن و کار کردن مشترک است. فعالان محیط زیست، دانشمندان، سیاست گذاران، کارآفرینان و عموم مردم باید جبهه ای متحد تشکیل دهند و به جای پرداختن به اختلافات جزئی، بر هدف مشترک خود یعنی نجات سیاره تمرکز کنند. این اتحاد می تواند فشار لازم را بر عاملان اصلی تغییرات اقلیمی وارد کند و زمینه را برای تغییرات سیستمی فراهم آورد.
درس هایی از همه گیری کرونا
مان برای نشان دادن پتانسیل واکنش جمعی به یک بحران جهانی، به همه گیری کرونا (COVID-19) اشاره می کند. او می نویسد که چگونه جامعه جهانی، با وجود چالش ها و اختلافات، توانست به سرعت به علم اعتماد کرده و اقدامات جمعی بی سابقه ای را برای مقابله با ویروس انجام دهد. این تجربه نشان می دهد که وقتی اراده سیاسی و اجتماعی برای حل یک بحران وجود داشته باشد، جامعه انسانی قادر به بسیج منابع و همکاری در مقیاس وسیع است. او استدلال می کند که بحران اقلیمی به مراتب جدی تر و طولانی مدت تر از هر همه گیری است و نیازمند واکنش مشابهی است.
نقش نسل جوان و خرد کودکان
کتاب، نقش نسل جوان را در این مبارزه بسیار برجسته می کند. مان از خرد کودکان و فشار اجتماعی که از سوی آینده سازان وارد می شود، به عنوان نیرویی قدرتمند برای تغییر یاد می کند. جوانان، که آینده شان به طور مستقیم تحت تأثیر تغییرات اقلیمی قرار دارد، نه تنها آگاه تر و فعال تر شده اند، بلکه با مطالبه گری از رهبران و سیاست گذاران، به آن ها یادآوری می کنند که زمان برای اقدام محدود است.
اهمیت تغییرات سیستمی
در نهایت، مان تاکید قاطع خود را بر این نکته قرار می دهد که راه حل نهایی در تغییرات سیستمی (Systemic Changes)، سیاسی و اقتصادی است، نه صرفاً در اقدامات فردی. در حالی که اقدامات فردی جایگاه خود را دارند، اما به تنهایی قادر به حل ابعاد وسیع بحران نیستند. راه حل در تغییر سیاست های انرژی، سرمایه گذاری در انرژی های تجدیدپذیر، وضع قوانین سخت گیرانه تر برای صنایع آلاینده، اصلاح سیستم های مالی و ترویج اقتصاد سبز است. استراتژی های مقابله با تاکتیک های انکار، انحراف، تاخیر و ناامیدی باید بر شفافیت، آموزش، اتحاد و مطالبه گری برای تغییرات ساختاری متمرکز باشند.
نتیجه گیری: بازپس گیری سیاره امکان پذیر است
کتاب جنگ اقلیمی جدید: مبارزه ای برای بازپس گیری زمین اثر مایکل ای. مان، فراتر از یک تحلیل صرف از بحران اقلیمی، یک فراخوان قدرتمند برای آگاهی و اقدام است. پیام اصلی مان روشن و صریح است: جنگ اقلیمی نبردی علیه علم یا ماهیت طبیعت نیست، بلکه نبردی علیه منافع قدرتمند و خاصی است که از ادامه وابستگی ما به سوخت های فسیلی و بی عملی در برابر تغییرات اقلیمی بهره می برند. او به ما نشان می دهد که دشمن واقعی نه در ناشناخته ها، بلکه در تاکتیک های انحراف، تفرقه، تاخیر و ناامیدی پنهان شده است.
مان با ارائه ی شواهد قاطع و تحلیل های دقیق، خوانندگان را توانمند می سازد تا این تاکتیک های فریبنده را شناسایی کنند و در برابر آن ها مقاومت نمایند. او تاکید می کند که با شناخت ماهیت این جنگ جدید و اتحاد در عمل، پیروزی در این نبرد بزرگ کاملاً ممکن است. این کتاب به ما یادآوری می کند که هنوز برای اقدام دیر نشده و امید یک عنصر حیاتی در این مبارزه است، نه یک توهم. فراخوان مان به آگاهی، اتحاد و اقدام جمعی برای تغییرات سیستمی، نقشه راهی را برای هر کسی که نگران آینده سیاره است، فراهم می آورد. این اثر، نه تنها به درک عمیق تر چالش های اقلیمی کمک می کند، بلکه الهام بخش مشارکت فعال در حرکتی جهانی برای بازپس گیری زمین و ساختن آینده ای پایدار و عادلانه برای همگان است. مطالعه کامل کتاب جنگ اقلیمی جدید: مبارزه ای برای بازپس گیری زمین ( نویسنده مایکل ای مان ) به شدت توصیه می شود تا با جزئیات بیشتر و دیدگاه های کامل تر نویسنده آشنا شوید و نقش خود را در این جنبش حیاتی ایفا کنید.