بغض 100 میلیارد تومانی! – ترندونی

بغضش حکایت غریبی داشت؛نوشته بودند بغض فلانی در برنامه بَهمانی.

تا قبل از دیدن فیلم مربوطه، گمانم داستان های دیگری بود. فکر می کردم شاید این بغض، در غمِ عزیزی بوده یا در حسرت چیزی. بعد اما متوجه شدم نه چنان بوده،نه چنین.

بغض آقای فوتبالیست سر 5 میلیارد تومان ناقابل بوده برای قراردادی به ارزش 25 میلیارد تومان!

بغض بر سر این بوده که آقای فوتبالیست از تیم متمول شهرستانی 25 میلیارد می خواسته اما آنها 20 میلیارد تومان بیشتر نمی دادند.

بغض بر سر این بوده که آقای فوتبالیست خود را با فلان فوتبالیست هم پستی مقایسه کرده و گفته چرا او باید 30 میلیارد بگیرد، من اما 20 میلیارد؟

لابد خیلی کلیشه ای و تکراری می شود اگر بخواهم از بغض صدها هزار کارگر روزمزد بنویسم که با این تورم و گرانی های کمرشکن محتاج نان شبشان هستند،محتاج خانه که چه عرض کنم،محتاج کرایه خانه،محتاج هزینه دارو و درمان همراه با هزار در بی درمان.

به قول شاعر:« گوش شنوا کو؟» گوش شنوایی نیست. یعنی هست. اتفاقا، هم گوش شنوا هست و هم چشم بینا اما به مصلحت زمانه، خودشان را به نابینایی و ناشنوایی زده اند؛متاسفانه.

از فوتبالیست ها دور نشویم وقتی آنها -که هیچ گاه در جام جهانی به موفقیتی نرسیده اند و همیشه هم فریاد «نداریم»هایشان بلند است- حواله خودرو دریافت می کنند و به قول رشیدی کوچی نماینده مجلس، ماشین 5 میلیاردی را تا 90 بلکه 100 میلیارد تومان هم می فروشند.

این البته یک روی سکه است. روی دیگر اما سوال مهمتری است. چه کسی با چه ثروتی این خودروها را با چنین قیمت های میلیاردی می خرد؟

یعنی مولتی میلیاردهایی در کشورمان هستند که حاضرند برای ماشین زیر پایشان تا 100 میلیارد هم پرداخت کنند؟! حتما هستند.حتما هم هزینه می کنند.حتما هم سوار می شوند و حتما هم پزشان را می دهند؛چرا که نه؟

این مولتی میلیاردرها چقدر ثروت دارند که حاضر می شوند برای تنها یک خودرو سر کیسه را تا 100 میلیارد تومان شُل کنند؟

اینان،کی اند؟ از کجا آورده اند؟ کجا می برند؟ اینجا چه خبر است؟

دکمه بازگشت به بالا