
در سرزمینی که ریشه های آن در تمدن فرهنگ و خردورزی تنیده شده اکنون نسلی از کودکان قد می کشد که بار ناگفته ترین دردهای جامعه را بر شانه های نازک خود می برد؛ کودکانی که در سایه ی تحریم تورم کاهش کیفیت آموزش نابرابری های فزاینده و اضطراب های خانوادگی نه فقط از فرصت های طبیعی رشد و بالندگی محروم می شوند بلکه در خاموشی و بی صدایی قربانی تصمیم هایی می شوند که هیچ نقشی در آن نداشته اند. امروز کودک ایرانی بیش از هر زمان در تلاقی سیاست و زندگی گرفتار آمده است. دیپلماسی اگر روزی امری نخبگانی و در حاشیه ی زندگی مردم تلقی می شد امروز مستقیماً بر سبد معیشت خانواده کیفیت تغذیه کودک دسترسی به آموزش باکیفیت دارو امنیت روانی و حتی رؤیای آینده ی فرزندان تأثیرگذار شده است. در چنین شرایطی نمی توان صرفاً از حاکمیت و منافع ملی سخن گفت بی آنکه حقوق کودکان را به عنوان ذی نفعان اصلی آینده و شهروندان فعلی جامعه در متن گفت وگوها و تصمیم گیری ها گنجاند.
مذاکرات اخیر ایران و ایالات متحده آمریکا از مسقط تا رم و باز به مسقط نه فقط از حیث سیاسی و استراتژیک بلکه از منظر منظومه حقوق کودک نیز حامل پیامدهایی تاریخی است. هیچ توافقی اگر نتواند کودکان را از فقر بی عدالتی آموزشی اضطراب های امنیتی و فروپاشی روانی خانواده ها نجات دهد ارزش ادعای پیروزی ندارد. از نگاه حقوقی «مصالح عالیه کودک» نه یک شعار اخلاقی بلکه اصلی الزام آور در سیاست گذاری داخلی و بین المللی است که بی توجهی به آن می تواند مصداق نقض آشکار حقوق نسل آینده باشد. نسل زد و آلفا که امروز جوانان پرسشگر و تحلیل گر این سرزمین اند و نسل آلفا که با ذهنی جهانی شده در حال رشدند دیگر در برابر تصمیمات بالا به پایین خاموش نمی مانند. آنان آینده ای می خواهند که در آن «امنیت» نه به معنای مرزهای بسته که به معنای آرامش روانی فرصت های برابر و امید به فردا باشد. اینک پرسش بزرگ این است: آیا سیاست گذاران ما حاضرند به خاطر این نسل و برای آینده ای که متعلق به آن هاست پای میز مذاکره بمانند و تصمیمی انسانی بگیرند؟
کودکان امروز آینه ی فردای این سرزمین اند. آینده ی ایران عزیزمان نه در محاسبات ژئوپلیتیکی قدرت های جهانی که در قلب کودکانی رقم خواهد خورد که امروز در تنگنای اقتصادی بحران های زیست محیطی نابرابری آموزشی و بی ثباتی روانی زیست می کنند. و اگر این بحران ها حاصل امتداد بی تدبیری ها و تعلل هاست پس چاره نیز در بازگشت به عقلانیت گفت وگو و دیپلماسی است. پای میز مذاکره بیش از آنکه مسئله ای صرفاً سیاسی حل شود مسیری برای بازگشت امید به جامعه برای ترمیم زخم های پنهان بر روان کودک و برای احیای اعتماد عمومی گشوده می شود. اگر امروز پدر و مادری نتواند فرزند بیمارش را درمان کند یا کودکی از تحصیل باز بماند مسئولیت آن متوجه ساختارهایی است که مصالح کودک را از دستور کار خود خارج کرده اند. هیچ توسعه ای هیچ عزتی هیچ اقتداری بدون توجه به کرامت انسانی کودکان و تأمین حق زیست با کیفیت برای آنان پایدار نخواهد ماند. حقوق کودک یک بخشنامه ی بین المللی یا توصیه نامه ی اخلاقی نیست؛ حقوق کودک بن مایه ی حکمرانی انسانی و آینده نگر است. و هر حاکمیتی برای حفظ مشروعیت خود ناگزیر است که در برابر آیندگان پاسخ گو باشد. اکنون لحظه ای تاریخی فرا رسیده است: لحظه ای برای تصمیم برای صلح برای گذار از چرخه های فرساینده ی بی اعتمادی. اینک زمان آن است که برای فردای کودکان ایران عزیزمان توافقی انسانی عاقلانه هوشمندانه و شجاعانه رقم خورد. نه برای قدرت که برای زندگی! نه برای فتح سیاسی که برای نجات نسلی که هنوز حق انتخاب نداشته اما عمیقاً حق زیستن دارد.
* حقوقدان مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین الملل کودکان